چشم بر هم می نهم،هستی دو سودارد/نیمی از آن در من است ونیم از آن برمن/نیمه ی در من ،بهارانی پر از باغ است و آفاقی پراز باران/نیمه ی برمن،زبان چاک چاک خاک وچشمان کویر کور تب داران/چشم بر هم می نهم،هستی چراغانی ست/روشن اندر روشن و آفاق در اشراق/می گشایم چشم،می بینم چه زهر آگین وظلمانی ست/آن که این دشواره پاسخ گوید کیست؟/در کدامین سوی باید زیست؟/در ظلام ظالم بر من/یا در آن آفاق پراشراق روشن درمن؟
ادامه...
دارم از فضولی میمیرم ... نمیدونم چرا همیشه فکر میکردم که تو به راحتی عاشق نمیشی !! اما الان گویا عشق اومد سراغت و داره ناآرومت میکنه و دلت رو به تاپ تاپ انداخته! خاصیت تو و همه ی ویسها در تاریخ بشر همینه که رامین رو پیدا کنند!! امیدوارم رامین تو ُ در شان و لیاقت تو باشه ... چون بدون تعارف اینو میگم که تو یکی ازبهترین دخترهایی هستی که من توی این چند ماهه اخیر اونو حس کردم!! برای تو دعا میکنم عزیزکم
عشق معراجی است سوی بام سلطان جمال از ر خ عاشق فرو خوان قصه ی معراج را ....
به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند
دلم تنگ است بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه در این ایوان سرپوشیده وین تالاب مالامال دلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی ها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا، ای هم گناهِ من در این برزخ بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با من که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی ها و من می مانم و بیداد بی خوابی
در این ایوان سرپوشیده ی متروک شب افتاده ست و در تالابِ من دیری ست که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها پرستو ها
بیا امشب که بس تاریک و تنهایم بیا ای روشنی، اما بپوشان روی که می ترسم تو را خورشید پندارند و می ترسم همه از خواب برخیزند و می ترسم که چشم از خواب بردارند
نمی خواهم ببیند هیچ کس ما را نمی خواهم بداند هیچ کس ما را
و نیلوفر که سر بر می کشد از آب پرستوها که با پرواز و با آواز و ماهی ها که با آن رقص غوغایی نمی خواهم بفهمانند بیدارند
شب افتاده ست و من تاریک و تنهایم در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند پرستو ها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی
بیا ای مهربان با من ! بیا ای یاد مهتابی
تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب/حضورم را زچشم شهر پنهان می کنم هر شب//ممنون از حضور گرمت
سلام خوبی؟ من که نفهمیدم جریان چیه از اینکه اومدی و نظر دادی ممنون. همینطور بخاطر نصیحتت اما کمی دیر شده. چون خیلی سال پیش گیتار یاد گرفتم موفق باشی
برای گیتار نوشته بودی همیشه دوست داشتم یاد بگیرم من اشتباهی فکر کردم بلد نیستی./برای پستم هم عیبی نداره که نفهمیدی گاهی فریاد های درونی من سر ریز می کنه شاید برش دارم.
دارم از فضولی میمیرم ... نمیدونم چرا همیشه فکر میکردم که تو به راحتی عاشق نمیشی !! اما الان گویا عشق اومد سراغت و داره ناآرومت میکنه و دلت رو به تاپ تاپ انداخته!
خاصیت تو و همه ی ویسها در تاریخ بشر همینه که رامین رو پیدا کنند!! امیدوارم رامین تو ُ در شان و لیاقت تو باشه ... چون بدون تعارف اینو میگم که تو یکی ازبهترین دخترهایی هستی که من توی این چند ماهه اخیر اونو حس کردم!! برای تو دعا میکنم عزیزکم
از فعل ماضی بعید استفاده کن.همسایه
کین ها را به مُهر ِ مِهر محو کن
چه میشود؟ چه میشود؟ این دل تو ز آتش عشق کسی چه میشود؟؟!!
آقا مبارکه! لی لی لی لی لی! (آهنگ مبارک باد!)
البته میدونم دختری.. منظورم از (آقا) اینجا (دوست) بود!
مگه قراره ویس اسم آقا باشه
عشق معراجی است سوی بام سلطان جمال
از ر خ عاشق فرو خوان قصه ی معراج را
....
به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده
وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا، ای هم گناهِ من در این برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با من
که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی ها
و من می مانم و بیداد بی خوابی
در این ایوان سرپوشیده ی متروک
شب افتاده ست و در تالابِ من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها
پرستو ها
بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
بیا ای روشنی، اما بپوشان روی
که می ترسم تو را خورشید پندارند
و می ترسم همه از خواب برخیزند
و می ترسم که چشم از خواب بردارند
نمی خواهم ببیند هیچ کس ما را
نمی خواهم بداند هیچ کس ما را
و نیلوفر که سر بر می کشد از آب
پرستوها که با پرواز و با آواز
و ماهی ها که با آن رقص غوغایی
نمی خواهم بفهمانند بیدارند
شب افتاده ست و من تاریک و تنهایم
در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
پرستو ها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی
بیا ای مهربان با من !
بیا ای یاد مهتابی
تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب/حضورم را زچشم شهر پنهان می کنم هر شب//ممنون از حضور گرمت
سلام
خوبی؟
من که نفهمیدم جریان چیه
از اینکه اومدی و نظر دادی ممنون.
همینطور بخاطر نصیحتت
اما کمی دیر شده. چون خیلی سال پیش گیتار یاد گرفتم
موفق باشی
برای گیتار نوشته بودی همیشه دوست داشتم یاد بگیرم من اشتباهی فکر کردم بلد نیستی./برای پستم هم عیبی نداره که نفهمیدی گاهی فریاد های درونی من سر ریز می کنه شاید برش دارم.
این رخ رنگ رنگ من هر نفسی چه میشود
بی هوسی مکن ببین کز هوسی چه میشود
دزد دلم به هر شبی در هوس شکرلبی
در سر کوی شب روان از عسسی چه میشود
....
کاش سر کوی شب روان دمی ،نفسی تازه می کردیم
من هنوز جوابی نگرفتم ... اسرار آدمها رو دوست دارم کشف کنم!
ببخشید
این پسته چرا قرمـــــــــــــزه اونوقت؟!!!!
.
اصلا به ما چه!!!
حالی بودو خون دلی،جدی نگیر