لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

کوچه

گفتم بعد از یک روز پر از رفت و آمد و شلوغ و خسته از هیاهو بشینم مجله ام را که خریده بودم بخونم.کلی ذوق کرده بودم وخریده بودمش.عکس حسین علیزاده روی جلدش بود و من در تمام راه به او و انگشتانش فکر کرده بودم و راستش خیلی هم حسرت خورده بودم که خدایا کاش منم می تونستم و از این حرفا.خلاصه همه خواب بودند چایی ریختم و تا نشستم سروصدای کوچه بلند شد.اونم ساعت ده دقیقه به یک نیمه شب.کامیونی که می خواست از بین ماشین های پارک شده رد شود.و نمی توانست از بین دوتاشون رد بشه.اول زنگ مارو زدند،گفتم نه آقا مال ما نیست.شروع کردند به داد و فریاد که زنگ فلان خونه را بزن خلاصه پیدا نشد.چند تا از کارگران ساختمان در حال ساخت که کامیون برایشان آمده بود با هم ماشین پارک شده را تکان دادند که دزدگیر به صدا در آمد.ومدتی سروصدا،بعد شروع کردند چند تایی فرمان دادن به راننده کامیون وتقریبا تمام دزد گیر ها به صدا در اومدند.کارگران با صدای بلند می گفتند بگیر دست راست،خوب حالا بگیر دست چپ خوبه خوبه،انگار نه انگار نیمه شبه.ومن  مات و مبهوت از این همه سرو صدا،موندم.حواسم پرت شد.یعنی ریختم به هم.همینطور نشستم.حتی شب ها هم آرامش ندارم.حالا نوبت دنده عقب رفتن بود که کامیونه هی بوق متناوبی را می زد.اول که شروع کردم فکر کردم به به امشب چه شبی میشه.حرفای علیزاده را راجع به حس لحظه های تعریف نشده می خونم و بعد کتابم را و بعد ..ولی الان به این نتیجه رسیدم گور بابای هر چی شهر نشینیه کاش یه وجب جا تو یک خراب شده ای داشتم.حالا که ندارم میرم کپه ام را بگذارم.سروصداییه ها،بیاو ببین

نظرات 23 + ارسال نظر
باران جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:30

سلام
عوضش من اینو عیدی میدم بشما!
قلمبه ی آرامش..
http://shabzendeha.ir/

وای اولین عیدی امسال.به به عالیه.ممنون.اما من برایت چیزی جز امید به داشتن سالی خوب ندارم.عیدت مبارک

ققنوس خیس جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:36

سلام ویس عزیز
سال نوی تو هم پیشاپیش مبارک دوست من ...

دوست خوبم ،بهترین حال را برایت آرزو می کنم.عیدت مبارک

Mrs.M جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:51

انگار همیشه وقتی برنامه ریزی می کنی و هی سعی می کنی به خواسته ت برسی دنیا یه چیز دیگه برات می خواد
گاهی اوقات آدم فک می کنه بشینه یه گوشه و بگه هر چی پیش اومد خوش اومد... ولی این دل آدمه که رضایت نمی ده و به نظرم حق داره :)
درسته معمولا خواننده خاموشم، ولی هر روز بهت سر می زنماااا :دی
عزیزم سال نوت مبارک (پیشاپیش) امیدوارم سال خوبی در انتظارت و انتظارمون باشه :-*

چرا آدرس نمی گذاری؟البته تقریبا حدس می زنم که شما چه کسی هستید.با آتش و اخگر و این ها...اگر درست گفتم تایید کن.

پرنیان جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 http://fathebagh.blogsky.com

ای بابا! کی به خودش اجازه داده آرامش دوست منو توی نیمه شب به هم بزنه؟!!

البته فرهنگ شهر نشینی و ارتباط شهروندی ما خیلی دچار مشکله! مثل خیلی چیزهای دیگه. ما ایرانی ها کم کم داره آداب معاشرت درست فراموشمون میشه. توی هواپیما ملت می زنند و می رقصند در حالیکه تمام قوانین پرواز را زیر پا گذاشتند ومهماندار خارجی ، طفلک با تعجب فقط نگاه می کنه فکر می کنه که خوب این عده هواپیما رو با دیسکو اشتباه گرفتند. توی توراهای دسته جمعی خدا نکنه یه عده ای به همدیگه بیوفتند و شوخی های آنچنانی با صدای بلند و ... فکر می کنند که خیلی هم بانمکند و ما مجبوریم از شیشه منظره ی بیرون رو نگاه کنیم و غرق بشیم توی افکار خودمون. توی مجتمع پسر همسایه که چشم پدر و مادرش رو دور می بینه ساعت 12 نیمه شب صدای موزیکش تمام شیشه های ساختمان مسکونی ساکنین رو به لرزه در می یاره. همسایه بقلی (وزیر سابق ...) هر ماه ده روز به عنوانین مختلف هیئت داره صدای بلندگوش بلند و ما «مجبوریم» که گوش کنیم حتی اگه توی اون لحظه نیاز به سکوت داشته باشیم و تمام کوچه همیشه پره از ماشینهای آخرین سیستم مهمانهای ایشان و مزاحمتهای مکرر برای ساکنین کوچه. فلان همسایه تولد بچه ش هست مجبوری گرومب گرومب رقصنده ها را تاصبح تحمل کنی. .................. باز هم بگم ؟

اصلا می دونی بیا با هم بزنیم به چاک.سر به کوه وبیابان بگذاریم.ولی خوب می دونم که همش حرفه.تمام مواردی هم که گفتی درسته درسته.اسمش را بگذاریم عوارض شهر نشینی.راستی ،ای بابا کجایی؟خوبی

کوروش جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 http://korosh7042.blogsky.com

شنیده ام این ژنجه طلائی یک سیم به تار اضافه کرده

که رسیدن به جایگاهش. ویس عزیز در آژارتمان و شهر پرهیاهو گمان نکنم میسر باشه./
سلام
بیا دوباره که عیدی ناقابلی تقدیم کرده ام

عیدتان مبارک

حتما میام.راستی سلام

ع ا ن ک جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 15:32

سلام
اینم یکی از دلایلیه که دیگه شاعری مثل حافظ و سعدی نداریم.
بهش زنگ موبایل و اف اف و جیغ زن همسایه رو هم اضافه کن . کاملا درکت میکنم . خوشحال بودم عید میاد فرصت میکنم کمی با خودم خلوت کنم اما خدا نصیب نکنه . دو تا خواهر زاده دارم که مثل سونامی از دیروز رو سرم خراب شدن . خلاصه درکت میکنم
حالا که آب دهنمونو راه انداختی لا اقل بگو حسین علیزاده چی گفته بوووود؟

سلام.مجله فرهنگ و آهنگ دو ماهنامه است اگر به موسیقی علاقه داری بخر.ولی شروع صحبتشون راجع به بداهه است.

سرزمین دانلود رایگان جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 19:44 http://www.danlod1.tk

سلام سال نومبارک وبلاگ خوبی داری اگه مایل به تبادل لینک هستی ما رابانام سرزمین دانلود رایگان لینک کنید وبه ما اطلاع بدهید که شما رابا چه نامی لینک کنیم

درصورتی که شما سرزمین دانلود رایگان را لینک کنید پس از 24 ساعت لینک شما ثبت خواهد شد باتشکر سرزمین دانلود رایگان www.danlod1.tk

فرخ جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 23:33 http://chakhan-2.blogsky.com

همیشه حسرت می برم که چرا ۱۰۰ سال قبل به دنیا نیومدم ...
با این نوشته حسرتم دوباره اومد به یادم ... گریزی نیست ویس عزیز چندی پیش رفتیم بالای کوه و به روستایی که حتی برق هم نداشت .. جاده هم نبود .. خوشحال شدم که میتونم در جایی که آخر دنیاست بمونم ... ۱۰ روز موندم .. شبها عالی بود .. اما در طول روز صدای اره های موتوری از ته دره ها و بالای کوههای مجاور شنیده میشد و در کوهستان میپیچید ... آه چی بگم؟ واقعا نمیدونم باید به کجا فرار کرد؟ هیچ چیز به اندازه سروصدا نمیتونه منو از پا در بیاره ...

آخه طفلک ها احتیاج به ویلا دارند و درخت ها مزاحمند.چرا ما درکشون نمی کنیم؟حساب کن اگر ما مثلا در یکی از روستاهای سوییس به دنیا اومده بودیم شاید مثلا هرمان هسه می شدیم!ولی خوب دیگه...باید کلیشه های رفتاری تمام زندگی ما را در هم نوردد.بابا تو هر شرایطی باشی خدا نکنه بگی خسته شدم.وا مصیبتا.کنار گود ها همیشه منتظرند لنگش کنیم.ببین من چقدر چرت و پرت می گم.سر ریز شدم.یکی جلومو بگیره.

آفتاب شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 00:40 http://aftab54.blogfa.com/

سلام
چی شده ؟!
بیام اونجا کوچه را ببندم ؟
بیام ؟
کی ویس عزیزم را ناراحت کرده هان !!!
دو روز نبودیما !
کامیون که سهله ..هواپیما را میارم پایین ..بله !

ای قربونت برم عزیزم.چقدر چسبید این جمله..

باران شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:02

بیا بریم دشت
کدوووم دشت؟!
همون دشتی که...

که دلبر خونه داره ...فکر کنم همین تصنیف باشه.

آفتاب شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 http://aftab54.blogfa.com/

سلام عزیزم
یه آهنگ خوشگل بذار عیده ...
حالا که من اومدم شما نیستی !
کجاااااااااااااااااااااایی ؟!

ای وای من هستم بفرما تو.بیا یه چایی بخوریم.

باران شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 18:33

برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را..

ساغر می بر کفم نه،تا زبر/برکشم این دلق ازرق فام را

آرمان. یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:28 http://abdozdak.blogsky.com/

منم دلم از این شهرنشینی گرفته
کاش یه روستایی بود کز میکردم تو یه کنجش با ارامش زندگی میکردم

عیدتان مبارک ویسی خانم

یه سال تو یک دهاتی رفتیم شب صدای جیر جیرک میومد.وصبح اول صدای خروس بود و بعد صدای یک الاغ که داشت عر عر می کرد.همه ما ذوق مرگ شده بودیم وکله سحر داشتیم صدا ضبط می کردیم.عید شما هم مبارک باشد.

مریم یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 13:49 http://www.2377.blogfa.com

عیدت مبارک عزیزم !
امیدوارم سال نود بهترین سال عمرت باشه !
[بوسه]

خدا معلما رو دوست داره.امیدوارم که امسال سالی باشه که به آرزوهایی که داری برسی.شاد و سر حال و سالم باشی.

فرید یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 18:50

سلام
... خوابیدین؟!
من جای شما یودم می رفتم بیرون... پیش شون می ایستادم و اگه کمک می خواستن بهشون کمک می کردم...
شب عیدیه از هر فرصتی برای پول درآوردن باید استفاده کرد....
*****
سال نو بر شما آسمانی و بهارتان جاودانی

آخ گفتی.دوستم جا شمعی درست کرده بود یه دفه به سرمون زد بریم تجریش بساط بزنیم بفروشیم. که همه گفتند مگه خل شدین .بده عیبه.خوب حالا فکر کن نصف شب....سال نو برای شما دوست خوبم مبارک باشه.واز الهامات خوبی برای سرودن یک غزل ناب بهره مند شوید.

آفتاب یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 20:43 http://aftab54.blogfa.com/

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلامممم
ویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس عزیزم
عیدت مبارک ..صد سال به این سالها..
در سال جدید آرزو دارم هرچی غصه و ناراحتی از تو دور بشه به جای اون سرسبزی ...مهر... موفقیت ...سلامتی جایگزین بشه ..
برای بیمارت هم از ته دل از خدا می خوام به این روز های مبارک و میمون و لحظات ملکوتی تحویل سال شفای عاجل عنایت کنه ..آمین
ان شاالله در سال آینده همواره لبخند بر لبانت باشه و نور امید دلت را روشن کنه .[گل]

الهی آمین.آفتاب مهربونم،سال گذشته دوستان وبلاگیم مرا با محبت هایشان سر پا نگه داشتند.واز بین تمام این مهربونا،شما برایم گرمایی شدید که هر بار که داشتم یخ می کردم ،گرمم کردی.پرنیان مهر بونم،فرخ عزیز دوست خوبم،کورش با احساس،میلاد دوست خوبم که همیشه نگرانشم،آرمان شیطون،باران شوخ وشنگ،مریم عزیزم،نون مهربون،آذرخش با ترانه های قشنگش،فرید شاعر،خلیل،حسین،معلمی از جنس پاییز،ققنوس خیس که امیدوارم همیشه خیس باشه تا نسوزه،قندک مهربونم دیگه نمی دونم چه کسی را از قلم انداختم که اگر اینگونه باشد معذرت می خوام.چقدر دوستشون دارم وچقدر دوستت دارم.دعای شما به دلم می شینه.با تمام دلم از خدا می خوام که همه مردم به آرامش برسند و سالم باشند مخصوصا دوستان وبلاگیم.

پرنیان سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 http://fathebagh.blogsky.com

دوست عزیز و ناز و مهربون و یک دونه ی من چطوره؟
میبوسمش ... از راه نه چندان دور

تو را من چشم در راهم ،فکر نکن حواسم نیست،درسته سرم شلوغه،هیچ معلومه کجایی؟عزیز دلم.//در حسرت دیدار تو آواره ترینم،هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست...........یه بیت آبدوغ خیاری برات نوشتم.

معلمی از جنس پاییز سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 13:14 http://teacher-gio.persianblog.ir/

فردا هرگز دیر نخواهد بود، اگر بدانید که در جستجوی دانش هستید.((ژان ژوند))

معلمی از جنس پاییز سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 13:16 http://teacher-gio.persianblog.ir/

سلام ویس مهربون
عصر بخیر
عرض تبریک دارم دوست خوبم بهار طبیعت را خدمت شما
ایشالا سال خوبی واست باشه
ولی بدون این مردم آزاری ها

منم موافقم با شهرگریزی

من هم برای شما بهترین آرزوها را دارم.

ققنوس خیس چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:57

سلام و سلام.

پرنیان چهارشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 23:40

ما هلاک ابیات آب دوغ خیاری شمائیم!
نمی دونی چقدر جات خالیه اینجا.
هزار بار جات رو خالی کردم

دیروز بی دلیل منتظرت بودم.عصر.می تونم بگم چشم به راه اما می دونستم....رفتی همونجایی که گفتی؟خوش بگذره.

میلاد جمعه 5 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:20 http://chashmanekhamush.blogsky.com

زیبا می نویسی ویس عزیزم
بهت افتخار می کنم
و به خودم بخاطر داشتن دوستی مثل تو...
خداروشکر ۱ خرده بهتر شدم!
تو خوبی؟
تغییری در اون مسئله اتفاق افتاد؟

وای خدا را شکر که خوبی.دوست مهربانم همیشه خوب باش.ممنون از احوالپرسی .یکی از آن ها کمی بهتره و قرار است با دارو بهتر شود و عمل نکند.ولی اولی همانطور است.

آذرخش یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 http://azymusic.persianblog.ir/

مجددا سلام
خوبه که تا پست بعدی مجله رو خوندی و متوجه شدی علیزاده روی بیست ساعت تمرین می کرده
یادم به آهنگ "کوچه" داریوش افتاد
اما حتما کوچه اونها این مشکلات رو نداشته

می دونی من تار شهناز را خیلی دوست دارم.سوز عجیبی در نواختن شهناز است.ولی تکنیک علیزاده خیلی بالاست.برای هر دو استاد خیلی احترام قائلم.ودوستشون دارم.ولی شهناز یه چیز دیگه است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد