لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

سکوت

 

 

گوشه های خلوت ذهنم را برای مرور حافظیه نگه داشتم.همه چیز دوباره منو می کشه ومن دستم را گرفتم به شاخه تناور یاد او.این روزا خیلی خبراست.روز زن.فتح خرمشهر.در گذشت ناصر حجازی.آتش گرفتن ...گرانی.فقر.ساختمان سازی .پولدار شدن بعضی.فقیر شدن همه...تن بشویم  در این آشفته بازار؟یا به قرار ملاقات با خودم ادامه بدم؟کاش من هم پیر میکده داشتم: 

 

به پیر میکده گفتم:که چیست راه نجات؟و می گفتم:صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ 

 

و حتما جواب می داد: 

 

مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق .و باز می پرسیدم خوب حالا من چه باید بکنم با این اندوه و اینهمه داستان رنگارنگ و موارد زجرآور؟ گفت:

 

لاف عشق و گله از یار،زهی لاف دروغ 

 

عشقبازان چنین،مستحق هجرانند 

 

ای وای ،دیدم دقیقا اشاره به سکوت و صبر است.اگر عاشقی سر مشوی از مرض.وگاهی چقدر بی تابی می کند دلم. 

 

 

نظرات 50 + ارسال نظر
کوروش پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 http://korosh7042.blogsky.com/

چه مشاعره ای زیبائی در این سکوت داشته ای!!
مرحبا

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم


هیچگاه حیران و در هجران نباشی بانو



سلام.ممنون.شما هم همیشه همونجایی که دوست دارید و آرامش دارید باشید.آمین

باران پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:14

...

سکوتـــــــــــ ...

سرشار از ناگفته هاست.

سلام

آرمان. پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:37 http://abdozdak.blogsky.com/

اگر سکوت درمان بود لالان سالم ترین مردمان بودند
فریاد بزن اگرچه بلند تر از سکوت نباشد

سعدی را فراموش نکن
سعدی انسان کامل است

سکوت در مراحل سلوک یک مرحله دشوار است.

من واقعا سعدی را دوست دارم ونه فقط مثنویش را،بلکه نثرش را،غزلیاتش را.نمی دانم مثلثاتش را خوندی؟فوق العاده است.از سه مصراع فارسی،شیرازی،عربی استفاده شده.او سیر آفاق و انفس کرده است و همین بس که در حلقه شهاب الدین سهروردی بوده است.اما منظورتون از انسان کامل چیه؟انسان کامل ابن عربی؟انسانی که در مسیر کمال طی طریق کرده؟خلاصه بدانید که فراوان دوستش دارم.ولی با حافظ بیرون از شعار،سروسری دارم که مپرس

آذرخش پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام ویس عزیز
خوبی؟
متاسفانه همه یه جورایی درگیر مشکلات خودشون هستن
گاهی فکر میکنم آیا این مشکلات تمومی داره یا نه
اما چه میشه کرد
باید ساخت
رسم زندگی همینه
یادش بخیر بچگی و دغدغه های اون زمان
روز و روزگارت خوش

آره رسم زندگی اینه.

کودکی پاورچین پاورچین دور شد.و ماندم حیران بین کویر

خوش باشی

ستوده پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 http://saba055.blogsky.com/

سلام ویس عزیز.
در این آشفته بازار روزگار برای اینکه کمرمان خم نشود باید فکرمون را ببریم به جاهای خوب .
تو هم بذار خیالت بره به حافظیه جایی که دوست داری.
بذارحالا که ما نمیتونیم کیف کنیم حداقل خیالمون حالش را ببره

در کتاب کویر دکتر شریعتی می نویسه:گل های خیال،گل هایی هم چون قاصدک،آبی،سبز و کبود و عسلی...هر یک به رنگ آفریدگارش،به رنگ انسان خیال پرداز..خیال،این تنها پرنده ی نامریی که آزاد ورها همه جا جولان می دهد.

دانیال پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 http://danyal.ir

حضرت دوست نوبت شماست یک متن ثقیل ادبی از جنس نثر مصرع معرفی میکنید ....

سلام و عرض ارادت

منظورتون از نثر مصرع آیا:نثر مرصع است؟

در قرن دهم گروهی از ادبا نثر موزون را نثر مصرع هم گفتن.و قولشان بر این بود که چون نثر موزون ،همانند شعر است و حتی قافیه و ردیف دارد می توان با نام های:نثر مسجع ویا نثر مصرع{که هر عبارت سجع دار به یک مصراع ماننده است}نامیده شود.

ولی من فکر می کنم مقصود شما نثر مصنوع و فنی است که بسیار دشوار است.بفرمایید.اطاعت امر خواهد شد.

میلاد پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:24 http://chashmanekhamush.blogsky.com

خب عزیزم هر چیزی حدی داره...
حتی صبر و سکوت
حتی اگه از سر رندی و مستی و عاشقی باشه
وقتی میرسه که این داستان های رنگارنگ انقد میشن که می خوای 1 ظرف بینهایت لیتری داشته باشی از رنگ سیاه و روی کل دنیا بریزی...
چون بابلاتر از سیاهی دیگه هیچ رنگی نیست که بچشم بیاد...

سلام.دوست عصبانی من.الان با این کامنت شما من باید فقط خودکشی کنمناراحت نشو.برات احساس واقعی خودمو در کامنت قبلی نوشتم.ولی چاره ای نیست.باید بمونیم و واحدهای تعیین شده را پاس کنیم.زندگی یک دانشگاهه.

ستاره پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:11 http://ghame-man.blogfa.com

حافظ..........
روحت را تو این آشفته بازار آلوده نکن
صبور باش و ساکت
هرچی میگه گوش کن

باشه باشه حتما.دوست خوبم.درست گفتی.

کوروش پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:38 http://korosh7042.blogsky.com/

چه عکس زیبائی
ناخواسته این رباعی را تداعی کرد

گر دست دهد ز مغز گندم نانی
وز می دو منی ز گوسفندی رانی

با لاله رخی و گوشه بستانی
عیشی بود آن نه حد هر سلطانی

اگرچه اشاره به خشک سیم و خشک پوست گفته ی مولانا را کم دارد
ویس عزیز چقدر این روزها دلگو شده . خوشا به حال ما اگر چه
هرگز اندوه گویش نمی خواهیم
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند


سلام راستش ادعایی در عکاسی ندارم.یه روز سازمو گذاشتم و عکس گرفتم دیدم قشنگ شده ،آوردمش اینجا.

شراب لعل و جای امن و یار مهربان ،ساقی

دلا کی به شود کارت،اگر اکنون نخواهد شد

البته هیچکدوم از سه مورد بالا را ندارم.ولی به بهانه های ساده خوشبختی خود نگاه می کنم.

نون پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:52 http://www.inky.blogsky.com

خوش بحالت... من خیلی دوست دارم شیراز رو از نزدیک ببینم...

خدا قسمت کنه.حتما برو .

مریم پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:35 http://www.2377.blogfa.com

شیرین سخنان عهد به پایان نبرند
صاحب نظران این ز عاشقی جان نبرند
معشوقه چو بر مراد و رای تو رود
نام تو میان عشقبازان نبرند !
حافظ .

دل که آینه ی شاهی است غباری دارد
از خدا می طلبم صحبت روشن رایی !
حافظ.

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام !
خوبی؟
بیمارات چطورن؟
اینا را از تو دفتر شعرم کش رفتم ها ! از حفظ نبود !

عاشق صداقتت هستم.اما درمصرع دوم بیت اول ،این،اضافی است

بیمارانم همو نجوری هستند.ولی بازم شکر.

ساقی و مطرب و می جمله مهیا ست،ولی

عیش بی یار مهیا نشود،یار کجاست

باران جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:54

سلامممم و درود بر استاد!
وای چه عکس و متن با شکوهی...
دو تا هم هست که این سه تارهای خوشگل خوش صدا!..حرف میزنن با آدم!!!
و حافظ خراباتی..
و ترمه و شمعدانی و ...
زنده باد ویس با صفا!
فقط یه صدای سه تار کمه برای این وبلاگ..بدم خدمتتون استاددد؟!

سلام.یه روز همه را چیدم روی میز و عکس گرفتم.راستش از برکات دوربین دیجیتال بود چون عکس گرفتنم افتضاح بوده همیشه.از یک آدم ایستاده،گردن به بالا بود.ولی خوب دیگه تکنولوژی هم بد نیست وایندفعه خوب شد.

امروز با کمک پرنیان عزیزم ،آوردیم،ویا بهتر بگم آورد اینجا.

لطف می کنید اگر بفرستید.

کلمه استاد هم خیلی مزاح بود .ممنون.

باران جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:55

راستی!
این نوار سبز قشنگ هم مبارکا باشه..

از برکات با دوست بودنه

دانیال جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 http://danyal.ir

خودتان به بهترین وجه منظورم را عیان ساختید ، شما را نمیدانم ولی حس میکنم به نثرهای مسجع قدیم خیلی علاقه دارید ، البته اگر مراد نویسنده درک عموم از مطلب باشد ، رسابودن و شیوایی هنر است ولی وقتی نویسنده در مقام اهمال گویی است استفاده از واژگان ثقیل زیبایی خاصی به اثر میدهد ، فکرش را بکن ، یک دل نوشته ادبی به سبک قدیم که هر کسی با توجه به سواد و فهم خویش برداشت متقائتی از آن میکند .
آری اگر کتابی در این زمنیه خوانده اید و یا میتوانید معرفی کنید بفرمایید تا دایره واژگانی پارسی خودمان را افزایش دهیم .

حالا من از تمام نمونه های بارز سبک های مختلف نثر ،بهترین ها برایت می گذارم:
نثر مرسل در دو دوره سبکی،یعنی در یک سبک ولی با دوشیوه.

۱-تفسیر تارخ طبری-تارخ بلعمی-التفهیم-مقدمه شاهنامه منصوری

۲-تارخ بیهقی-کیمیای سعادت-کشف المحجوب از هجویری

نثرفنی که همراه می شود با صناعات لفظی ومعنوی:

۱-چهار مقاله عروضی-مقامات حمیدی-تاریخ یمینی

نثر متکلف:

تاریخ جهان گشای جوینی-نفثه المصدور-تاریخ وصاف نوشته وصاف الحضره

در کنار این نثرهای پیچیده نثر مسجع سعدی و نثر آهنگین خواجه عبدالله جریان دارد.به طور کلی متون عرفانی در آبشخوری جداگانه با نثری لطیف که پیامد فکری الهی بود،جریان دارد.مثل:شطحیات روز بهان بقلی،که کتاب مورد علاقه من است،مرصاد العباد از شیخ نجم الدین کبرا یا رازی ..

در سبک هندی بیشتر نویسندگان خواستند ادعای فضل کنند .آوردن سخت ترین واژه های عربی به همراه صناعات دور از ذهن:

۱-دره ی نادری و جهانگشای نادری تالیف میرزا مهدی خان استر آبادی۲-

مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه

الته کتب بسیاری هست که من با بضاعت اندکم فعلا همین ها نوشتم.ارادتمندم

ستوده جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 http://saba055.blogsky.com/

سلام ویس عزیز.
من گفتم که شیراز را دوست ندارم بنا به دلایلی ولی عاشق حافظ هستم .
یادش به خیر اون موقع ها که در خانه پدری بودم همیشه با خواهرانم مینشستیم وفال حافظ میگرفتیم .
الان مدتهاست که دیگه تفالی نزده ام .
دلم برای اون روزها تنگ شده یاد خواهرم عزیز ومرحومم که میفتم اشک تو چشمام جمع میشه

همین الان بلند شو برو تفالی بزن.زیرا که:فال نکو در قفای حال نکوست

در مورد خواهر عزیزتان هم با من همدردید.من هم خواهر بزرگترم را براثر بیماری از دست دادم.مدتی پیش.خدا خواهرانمان را قرین رحمت کند.آمین

ستوده جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 http://saba055.blogsky.com/

خانه ات را عوض کردی یا چشم های من اشتباهی میبینند
اگر اینطوریه که منزل نو مبارک خیلی قشنگه .
میدونی چرا چون من رنگ سبز را دوست دارم

نه بابا عوض نکردم .دادم رنگش کردندمنم رنگ سبز را خیلی دوست دارم.

دانیال جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:11

کجاهایی سرکار دوست ؟!‌ به گمانم هنوز در سفری ...
مطمئنی برگشتی ؟ الغرض ، ما خواننده ایم
و لیکن نوازنده نه نه ، امکانش هست تک نوازی شما
به استماع خوانندهگان این صفحه برسد؟

همین جاهاییم.زیر آسمان به قول شما سیاه.

تک نوازی من فقط به درد گوش ناقص خودم می خوره ،گوشه اتاقم.لیاقت آوردن ندارد.اما تکنوازی داریوش طلایی،لطفی،علیزاده.ووو

باران جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:04

وااااااااااااااااااااای
امان از دست این پرنیان
داره یکی یکی دوستای ما رو قُر میزنه!

پرنیان جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:53 http://fathebagh.blogsky.com

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد.

سلام عرض کردیم

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام.خوبی؟

عالم از ناله عشاق مبادا خالییییییییییییییییییییییییییی

پرنیان جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:07 http://fathebagh.blogsky.com

ضمنا به باران عزیز ما بفرمائید : اینجوریاست دیگه !!!!

آقای باران!اینجوریاست دیگه

فرخ جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:15 http://chakhan-2.blogsky.com

این روزها پیر میکده گیر نمیاد عزیزم
پیران امروز که داعیه صفا و صداقت و جلای باطن دارند
معمولا چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.
من که سالهاست به فتوای دلم گردن می نهم ... دلم پیر من است ! هر وقت دلت از تنهایی گرفت و با دیدن طلوع و یا غروبی زیبا
حالی یافت ُ از او کسب تکلیف کن ... زیرا دل در بازار و پاساژ و خیابان نمیتواند راه عاشقی و صداقت را بنمایاند !

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند :یافت می نشود جسته ایم ما

گفت:آنکه یافت می نشود،آنم آرزوست.

دقیقا درست گفتی.من هم نمادین حرف زدم.بیشتر با حافظ بودم و او پیرم شد و جوابم را داد.

همیشه بهترین ها از آن شما باد.

حسین.ر جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:15 http://entegham.persianblog.ir

سلام. متن قشنگی بود .

باز به من هم سر بزن

حتما میام.همیشه میام.چرا که نه؟

قندک جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:11

سلام ودرود. من هم در به در به دنبال بیری فرزانه می گردم.اما هی رهبر فرزانه را به رخم می کشند!
اگر بیری داشتم شاید این را به من می گفت
مازنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست.عسکس بسیار زیبا و گیراست.سباس.کلید ش خراب شده ب میزنه لعنتی

عکسو خودم از سازم انداختم.اتفاقا خودم هم خیلی تعجب کردم اینقدر خوب شد./کلید چی خراب شده؟در گیری ها

ستوده شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:46 http://saba055.blogsky.com/

ویس عزیز خدا خواهرت را رحت کنه تسلیت کن را پذیرا باش عزیز.
میدونم که با خاطرات زیبایش باید زندگی کنم پس همیشه انها را در قلبم زنده نگه میدارم .

ممنونم.خواهرم ۶سال پیش رفت.وهنوز همه جا هست.خدا خواهر شما را هم قرین رحمت کندوآمین

آفتاب شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 http://aftab54.blogfa.com/

صدای‌ ساز تو می‌آید

من‌ شدم‌ نی‌ و تو شدی‌ نی‌زن، مرا گذاشتی‌ روی‌ لبهایت‌ و دمیدی. نفست‌ که‌ توی‌ تنم‌ ریخت، هوا پر شد از موسیقی‌ دوست.
فرشته‌ها به‌ رقص‌ آمدند و زمین‌ دور خودش‌ چرخید.
نواختن‌ من، جشن‌ ملکوت‌ بود و پایکوبی‌ هستی.دم‌ تو آتش‌ بود و نوای‌ نی، عشق.

من‌ شدم‌ نی‌ و تو شدی‌ نی‌زن. اما فراموشم‌ شد که‌ نی‌ اگر خالی‌ نباشد، نی‌ نیست. پر شدم. دیگر برای‌ تو جایی‌ نمانده‌ بود. مرا گذاشتی‌ روی‌ لبهایت‌ و باز هم‌ دمیدی؛ اما دیگر صدایی‌ نیامد. فرشته‌ها گریستند و شیطان‌ دور نی‌ات‌ رقصید.
این‌ روزها نسیم‌ از سمت‌ بهشت‌ می‌وزد. این‌ روزها هوای‌ بوی‌ تو را دارد. این‌ روزها صدای‌ ساز تو می‌آید. و من‌ دوباره‌ به‌ یاد می‌آورم‌ که‌ من‌ نی‌ بودم‌ و تو نی‌زن.
آه، آی‌ یگانه‌ای‌ نی‌زن! این‌ نی‌ دلتنگ‌ دم‌ توست. دلتنگ‌ نواختنت. نی‌ کوچکت‌ را بنواز.
‌عرفان‌ نظرآهاری‌


سلام ویس عزیزم
در مقابل این مطلب زیبا به همراه تصویر دلنشینت فقط این شعر رو تونستم بذارم ...

این عکس نشان دهنده لحظه های نابت هستند که همیشه دوست داری .

سلام عزیزم.انتخاب قشنگی کردی.مخصوصا که نوشته های آهاری را فراوان دوست دارم.چند روزی نبودی و من هی اومدم.خوشحالم که هستی.

یک زن شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:21

وای چقدر اینجا خوشگل شده. چه عکس خوشگلی. دو روز من نبودما.
وای چقدر با این پستت احساس نزدیکی کردم. این روزا منم دلم بی تابه.
ویس مهربونم دوستت دارم.

چشمات خوشگله.عزیز دلم.این عکس ساز خودمه که عکسش را انداختم .بعد پرنیان عزیزم کمکم کرد و اوردم توی این صفحه.خوشحالم که دوستش داری.منم هی بهت سر زدم نبودی.

قندک شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 http://ghandak mirza.blogfa.com

آفرین. پس شما هم می سازید؟ یعنی با دوساز می نوازید؟ چقدر جالب.

دیروز هرچه می کردم حرف پ زده نمی شد بجایش ب می خورد حرصم را در آورده بود. گفتم نکند تعجب کنید که چرا پ را ب نوشته ام.

دو تا ساز دارم.یکیش را اول خریده بودم که بر ام عزیزه ویکی هم به من داده شد که بازم دوستش دارم.ممنون که سرزدی

آذرخش شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام ویس عزیز
خوبی؟
خوش گذشته؟
ممنونم که سر زدی بهم
باشه چشم، حتما آپ می کنم.تازه دو هفته بیشتر نگذشته
در اولین فرصت و پیدا کردن موضوع خوب
خوش باشی

خوب آخه باابا هی میام می بینم فرهاد جان داره می خونه.راستی سلام.خوبی؟

جیران یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:04 http://lahzehayenab.blogsky.com

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست* عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد * غم دنیای دنی چند خوری باده بخور * حیف باشد دل دانا که مشوش باشد .

عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد

مهسا یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 http://deleasemooni.blogsky.com

عالی بود
منم آپم...بیا نظراتم بگو گلم

سلام الان میام مرسی

فتح باب یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:10

سلاااااام بر ویس عزیز و هنرمند.بفرمایید ببینم آیا تار بهتر است یا سه تار؟آیا چون ظریف تر است خانم ها بیشتر به آن تمایل نشان می دهند ؟

سلام.هر سه تاش خوبهبابا منظورم ساز ها و نوازنده اش است.واقعا فرقی نداره.البته صدای ساز اگر شهناز بنوازد در تمام جهان هستی فقط تار خوبه.نمی دونم نظر کارشناسانه ای ندارم ولی خودم سه تار را دوست دارم.مظلوم و کوچولو میاد تو بغلت بعد یه دفعه پررو میشه صداهایی در میاره که خودت مات میشی.

خشک چوبی خشک سیمی خشک پوست

از کجا می آید این آوای دوست

البته مولانا این بیت را برای سازش که رباب است سروده و ما استفاده می کنیم.

یک زن یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:25

چقدر خوب که ساز می زنی. جوانیام سنتور می زدم وحل شد تو زندگیم. حدس می زدم رنگ آمیزی وبلاگت کار پرنیان مهربونمه.
این روزا تا یک کم بیکار می شم میام به عکس بالا وآهنگ وبلاگت گوش می دم. مراقب خودت باش عزیز دلم.

یه سالی داشتم از دست می رفتم.عزیزی گفت تنها راه تو جاده خاکی نزدن یک هنر است که تنهاییات را پر کنه.عجولانه و در انتظار به پایان رسیدنش هم نباش فقط شروع کن.آغاز مهم است.وچه خوب که گوش دادم.و الان فقط رفیق هر وقت بغض تنهایی دارم است.دلم را تو اتاقم فقط با اون خالی می کنم.همین

روی ماه خداوند را ببوس یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:44 http://saraab2012.blogfa.com

سلام
به پیشنهاد دوست خوبم(یک زن) چند تا از پست ها رو خوندم فقط باید بگم خدا به روی رامین رحم کنه!!

چررررررررررررررررررررررررررا؟ممنون از یک زن.شما هم مثل او با من مهربان باشید

آفتاب یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:13 http://aftab54.blogfa.com/

سلام ویس عزیزم ..

تار دلم می زد سخن از کوه و سبزه و دمن. از دشتهای بیکران از چشمهای آهوان... بزن برام ..

سلااااااااااااااااااام.خوبی؟باز چند روزی هست که زندگی منو می بره بجای اینکه من ببرمش.دلم خیییییییییییییییییییییییییلی برات تنگ بود.خوب شد به من سر زدی.عزیز دلم

خلیل دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:00 http://tarikhigam.blogfa.com

سلام

ببین قرار نشد شعر حافظ را به دلخواه تعبیر کنی! دعوت به صبر درست است اما در این بیت دعوت به سکوت نیست، هست؟

وقتی عاشق باشی ،جیلیز و ویلیز ت در بیاد ،اول داد می زنی ،پس اول باید ساکت باشی بعد صبر کنی تا حسابی بسوزی و کباب بشی.ایییییییییییییییییییییییییییییییینه

یک زن دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:27

سلام صبحت بخیر عزیزم. امیدوارم خوب باشی.

سلام صبح شما ،البته بعد از ظهر شما به خیر

یک زن دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:43

چرا نیستی امروز؟!!!!!

در خدمت مادرم بودم.عزیز دلم.خوبی؟

فتح باب دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:26

سلام استاد ویس عزیز که چوب خشک و پوست خشک را ظریفانه به صدایی خوش در می آورد.آدم که این جوری باشد که دیگر تنها نمی شود.بزن مطرب نوایی خوش.به به شنیدن صدای خوش سه تارانم آرزوست:
من زتو ...دو...ری..... نتوا ...نم ...دی... گر
جا... نم ...ح ... بی.. بم جا...نم ط بی بم

می بینم که ...به به .زدین زیر آواز و جای ما خالی

آرمان. دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:18 http://abdozdak.blogsky.com/

انسان کامل همان است که در کوچه بازار می بینیم
با انها حشر و نشر می کنیم
میخندند گریه میکنند قبض آب و گاز می پردازند
زنبیل به دست دارند
چون ما هستند هم بهتر از ما زندگی را می شناسند
کلامشان از سر هوس خیال توهم نیست
زندگی را چون پوست و گوشت خود بلوغ رسانده اند
در کنارشان احساس استغنا و در نبودشان دلتنگی داریم
چون خودت هستند دقیقا مانند ایینه
در کل سعدی بیش از این حرفهاست که من گفتم

مخصوصا این روزا کسی که بتونه با درآمدش زندگی کنه

آفتاب دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:53 http://aftab54.blogfa.com/

قربونت برم دل به دل راه داره .. منم همیشه به یادتم عزیزم .

مریم دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:45 http://www.2377.blogfa.com

سلام عزیزم !
خوبی ؟
بیماراتم انشالله به زودی زود خوب میشن .الهی آمین !
مراقب خودت باش !
یه دونه از اینا چون دوسش دارم !
یه دونه از اینا چون تو رو دوست دارم !

سلام عزیزم.چقدر دعات به دلم می چسبه.ممنون.منم دوستت دارم یه عالمه.هرچی بگم بازم کمه

ققنوس خیس سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:53

سلام ویس عزیز
لاف عشق و گله از یار،زهی لاف دروغ / عشق بازان چنین مستحق هجرانند
چقد خوندن این بیت الان بهم چسبید ، مرسی ...
من هم می نویسم ؛ گویند سنگ لعل شود در مقام صبر/ آری شود ولیک به خون جگر شود !

واقعا به خون جگر شود.یادمه یک معلم نازنینی داشتیم.موضوع انشا را همیشه:صبر و ظفر دو دوستان قدیمند،بر اثر صبر نوبت ظفر آید/می داد و من باور کرده بودم.ولی زندگی برعکسش را نشونم داد.هیچوقتم ظفر نیومد.هر چی صبر کردم،گرفتاری بیشتر شدو...ببخشید نزدیک بود کنترلم را از دست بدم . شما صدای گریه ام را بشنوید.

یک زن سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:31

ققنوس خیس سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:49

می شنوم ...
خودم هم حال خوبی ندارم :(

خوب باش.امید که خوب بشی.بازم شعر بگی.

آفتاب سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:49 http://aftab54.blogfa.com/

ویس عزیزم مجدد سلام .. پاسخ کامنت بالایی توجه منو به خودش جلب کرد .فقط میتونم بگم هیچوقت به خستگی هات اجازه نده از پا درت بیارند .. باز هم صبر .. صبر .. صبر عزیزم . از عظمت خدا غافل نشو همه چی دست اونه . به لطف اون پاداشت رو خواهی گرفت .

باشه.به من گویند صبوری کن صبوری .........باشه .مهربونم.باشه.چشم.شما چطوری؟من بی معرفت نیستم.دلم می خواد هر روز هی بیام وبلاگای دوستامو ببینم.ولی خوب دیگه.به قول شما بازم شکر.گفته ا ند:مقام شکر بالاتر از حمد است.چون شکر هم عملی است هم زبانی ولی حمد فقط زبانی است.خدایا شکرت .

مریم سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:22 http://www.2377.blogfa.com

سلام .
راجع به عکس یادم رفته بود بگم ! خیلی خوشگله !
این تاره یا سه تار یا چیز دیگه؟
خوش به حالت که بلدی بزنی ! خیلی خوبه ویس هنرمند !

سه تار است.راستی خیلی غیبت داری ها.....فکر نکن حواسم نیست

کوروش چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 http://korosh7042.blogsky.com/

بت موزون به بتخانه بسی جست
که موزونات را میزان کدامست

چه قبله کرده‌ای این گفت و گو را
طلب کن درس خاموشان کدامست


مرا به مهمانی گلها می بری
سپاس دارم ویس عزیز

در بزم باده نوشان ،ما را روش خموشی است

هر عاشقی که دم زد،در عاشقی کم آمد

ممنون که فراموش نشدم و سر به من زدید.

فرید چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
سکوت مانُ گاهی آنقدر حرف می زند که گوش زمان کر می شود....
آنقدر از دیوارهای بتونی دانسته ها و باورهای رنگارنگ عبور می کند که کسی را یارای مانع بودنش نیست....
گاهی آنقدر می خواهد، می تراود، می بارد....آنقدر می باراند و تر می کند... که هیچ خاکی را توان نشکفتن نیست...
ناخواسته با او همراه می شوی.... خواستن را به رخ هر لحظه می کشی و سپاهیان نور را همراه قافله دل دردمندت می نمایی....
دردی ست غیر مردن کان را دوا نباشد... پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن....

همدلی از همزبانی خوشتر است

هر چه گفتنی بود باسکوت گفتید.پس سخن کوتاه باید،والسلام

فتح باب چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:47

سلام. می بینیدتوروخدا؟ ما به هرسازی می رقصیم. بخصوص که سازش سه تار هم باشد.
ارتحال هالیدی هرکجا که هستید خوش و خرم باشید

من هیچ جاییم.همین جایم.

با سه تار باباکرم هم بزنی نمیشه رقصید.فعلا که همه داریم با سازشون می رقصیم.

یک زن پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:19

مهربونم سکوتت خیلی طولانی شد.

همین الان یک پست گذاشتم.البته شعری از کدکنی شاعر مورد علاقه ام است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد