لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

مترو

ساعت یک ربع به سه نیم شبه.صدای تلق تلق کولر تمام فضای خونه را پر کرده،امشب از سروصدای ساختمون روبرویی خبری نیست.هیچ حرفی برای زدن ندارم.همینطوری شروع کردم شاید آخرش پاک کنم.همش توی ذهنم زن جوانی است که عصر در مترو دستفروشی می کرد.واگن خیلی خالی بود یکدفعه بدون مقدمه به همه رو کرده بود و شروع کرد:شوهرم کارتون خوابه.بچه ام را در بهزیستی گذاشتم.دوروزه آوردمش اصلا حوصله اش را ندارم.یکی پرسید چند سالشه؟گفت چهار سال....پس غریزه مادری چی میشه؟بچه را از ابتدای طلاق گذاشته بهزیستی.اصلا با او آشنا نیست.یعنی با احساس مادری غریبه است.حق دارد.خودش قربانی است.چرا اینجا عملا زن ها نادیده گرفته می شوند؟هر جای دیگه باشه قانون ازش دفاع می کنه.کاری براش پیدا میشه...تمام بعداز ظهر قیافه اش توی ذهنم مانده بود.مدتیه کتابام ریخته کف اتاق.راستی میشه آدم بچه دار بشه بعد حتی یک ثانیه از بچه اش جدا باشه بعد مثلا غذا بخوره ،شاید همون موقع اون غذا نداشته باشه...از مترو که بیرون اومده بودم دلم می خواست بلند بلند نمی دونم برای چه دلیل مشخصی گریه کنم.از پله ها که میای بالا یک گروه به استقبالت میان.فقط کمی خشن هستند ممکنه بگیرنت.مانتو و روسری و شلوار و کفش وهی عرق عرق ،خیس شدی،یکدفعه یکی بگه حجابت ناقصه.میشه یک روز بزنی تو گوش...ای بابا.پر بغض بودم.به داد این همه بدبختی برسین آخه.چند تا خنزر پنزر ازش خریده بودم.ساک سنگینی را دنبالش از اینطرف به اونطرف می کشید.این کشوری که روی گسل زلزله است،اگر یک روز صبح بیدار شیم و ببینیم تمام آنچه خود را از دیگران جدا می کردیم زیر آوار مونده ،شاید تصویر خود ما باشد که برای زنده موندن به اینکار دست بزنیم.خیلی تعجب می کنم از کسانی که هیچ تزلزلی حتی در فکرشان به موقعیت و شرایطشان ندارند و با نخوت و تکبر به این آدم ها نگاه می کنند.

نظرات 21 + ارسال نظر
دانیال پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:54 http://www.danyal.ir

چه زیبا خون دل خویش را بر بوم کاغذ نمایش گذاشته ای ...

خون دل همه مان است.حکایت بنی آدم است و...

فرخ پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 http://chakhan-2.blogsky.com

این روزها زندگی نفرت انگیز و شرم آور شده ... آفتابش امیدی نمیبخشد و دریاها و سواحلش ما را به آرامش نمی رسانند .
زندگی بار سنگینی شده بر کتفهای خسته و ضعیف !
... ویس عزیز گسل را باور نداریم هنوز ! چونان که قریش خدای محمد را باور نداشتند .... و معجزه ی او را که همان قرآن بود.
باید گسل بلرزد و ویران کند تا باور کنیم ... اما فقط کافی ست ۵۰درصد خاکبرداریها انجام شود . باز دوباره روز از نو و روزی از نو
این یادداشت را پاک نکن . بگذار بماند . چون دلچسب بود با همه تلخی اش

در پست تلسکوپ نوشته بودم که تکرار مکررات است رفتارهای آدم ها.عبرت نمی گیرند.

comix پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 http://reminders.blogsky.com/

حقیقت همیشه تلخه.
این چیزایی که نوشتی حقیقت زندگی ماست و تلخیش آدمو به گریه وا میداره...

تو کشور ما حقیقت تلخه.

زشت باید دید و انگارید،خوب

زهر باید خورد و انگارید،قند

پرنیان پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:42

آری ... تو فقط حجابت را رعایت کن! در این سرزمین کسی فقر تو را نظاره گر نیست .
درد در بی فرهنگی ، ناآگاهی ، گرسنگی انسانها نیست. درد فقط در چند تار موهای من و تو در خیابان است که مبادا مردی بیمار را به وسوسه بیاندازد .
ای کاش می دانستند مردم چقدر بیراز شده اند از این سبز پوشان... پیر و جوان فرق نمیکند. که هیچ چیز به جز خشونت و بی تربیتی در آنها دیده نمی شود. مدتهاست اطرافم کمتر جوانی را می بینم که اعتقادی به خواندن نماز و یا گرفتن روزه داشته باشد . بیزار کردند جوانان ما را از اسلام .

واقعا عین حقیقت را گفتی.ما شدیم گوسفند تو عزا و عروسی ما را می کشند.گاهی هم برای چرخش اذهان عمومی ،این مسئله را دو باره مطرح می کنند.

بی یار پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:51

والا من هم تعجب می کنم از رفتار این آدم ها...
به نظرم اگه در روز فقط ۵ ثانیه به مرگ فکر می کردن اوضاع دنیا خیلی بهتر از این ها بود...

پیروز باشی

واقعا با این هیبت دم در مترو ایستادن،امر به معروفه؟

ضرب المثلی می گی:یه گاو سرشو یک بار در خمره می کنه...چند بار آزمون و خطا؟اگر قرار بود نتیجه بده،باید تا به حال داده بود!!!!!!!!!!

ثریا جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:28 http://serina.blogsky.com

آره...جالب بود...منم آپم بیا و نظرتم بگو

اومدم

شمع خاموش جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:50

من تا این ساعت بیدارم اسمم رومهتو دیگه چراااا؟؟؟
نمیدونم . آیا حاضری این حس که از درد دیگران غمین میشی رو با اون حس که دیگران دارن ؛ یعنی بیخیالی و خوشگذرونی عوض کنی یا نه؟

یعنی چی،تو دیگه چرا؟من زود تر از سه و چهار نمی تونم بخوابم.

نه،حاضر نیستم عوض کنم چون در آن صورت دیگه من نیستم.

کرانه جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 15:05 http://www.bikaraanemehr.blogsky.com

سلام به ویس عزیز
چطوری دختر گل
ناراحتت شدم. گفتن تسلیت آرومت نمی کنه.
ولی امیدوارم که به گفته خودت خوب از این گذار رد بشی .
گذره جالبی نیست من ۱۵ سال پیش این گذرو رد کردم. زمان می بره که بخای خودتو جمع و جور کنی. واست بهترینا رو آرزو می کنم.
ولی یه چیزی قائمکی بهت می گم... هیچ وقت دلت واسه کسی نسوزه چون عین همون بلا یروزی سرت میاد..
ببخشید دیر بهت سر زدم

سلام به دوست نایابم.چطوری؟تسلیت می گم.

زمان می بره،فعلا که پرم ازش.همه جا اوست.....

جمله آخرت را این طور شنیدم:اگر عیب جویی کنی سرت میاد.ومن عیب جویی نکردم.

برام خوبه که اومدی..خوشحالم.

کوروش جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:49 http://korosh7042.blogsky.com/

ویس عزیزم گسل ایجاد شده
خواهرم ان سالها که دستمان برای زندگی بهتر به آسمان مشت شد این گسل ایجاد شد
اگرچه نفهمیدیم که ماه را با ما فاصله هزاران سال نوری است
و کسی نمی تواند عکسش آنجا باشد
و نمی تواند شق القمر که انهم دروغی بیش نبود کند و پول نفتمان را صبح به صبح زیربالشمان بگذارد
آن زن قابل سرزنش نیست
اونیز قزبانی
همانطور که شوی شاید تحصلات عالیه ی کارتن خوابش
ما همه لعبتکانیم و....

سلام.اینجا همه دزدند.فکر کنم آن دست ها صادقانه بود ولی اومدند دزدیدنش.و بعد همش دروغ و فریب بوده.وهست.

ستوده جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 23:09

سلام ویس عزیزم .
بهتر شدی خانمییم .
متاسفانه جامعه پر شده از این صحنه های دلخراش .
اونهایی که باید دلشون بسوزه ککشون هم نمیگزه تازه خوشحال هم هستند که با این کارها بیشتر حکومت میکنند .

سلام.بله بهترم.شما چطور هستید؟دوستم می گفت در سوئد وقتی یک زن طلاق می گیرد بلافاصله از طرف انجمن زنان حمایت می شوند وبچه ها به مادر داده می شود مگر خودش نخواهد.چرا در کشورهای اسلامی زنان حمایت نمیشند.یاد یک سخن دکتر شریعتی افتادم:آنجا عرق می خورند وضعشان آن است،اینجا عرق می ریزند،وضعشان این است،مشکل در عرق خوردن است یا عرق ریختن!!!!!!!!!!!!

ستوده جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 23:11

نه همه چیزمون تو جامعه جفت وجوره حالا فقط حجابمون خوب نیست که اینها هم اومدن درستش کنند

اونم با این شکل.زن وبچه مردم را کتک می زنند.شنیدم رضا شاه چادر را از سر زنان می کشید.حالا بیاد یاد بگیره که چکار کنه

سیم سیم شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:59

سلام ویس عزیز .باید بگم این روزها دیگه انسان ها به خودشون هم فکر نمی کنند. ما آدم ها فراموش کردیم زندگی اجتماعی یعنی چی؟ عین کبک سرمون رو کردیم توی برف .

سلام عزیز دلم.چطوری؟داریم سقوط می کنیم.به دره ی بحرالمیت

آذرخش شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام مادر بزرگ عزیز
چه حال و احوال؟
خوشحال شندیم بهتری
خداروشکر
همینه دیگه.وقتی حجاب رو رعایت نمیکنی همین میشه دیگه. با این همه بدحجابی بایدم این بلاها سرمون بیاد.کشورهای خاج نشین رو ببین چقدر بدبختن.همه در فقر و فلاکت و کارتون خوابی و اعتیاد غوطه ورن.بخاطر اینکه با سر بدون روسری میان بیرون و...
مطمئن باش کسایی که به افرادی مثل اون دستفروش با نخوت و تکبر نگاه می کنن خودشون هم بالادست هایی دارن که نگاهی بدتر بهشون دارن. و اینم مطمئن باش که همون دستفروش وقتی زیردستی پیدا کنه بلایی بدتر سرش میاره.این یه دور و تسلسله.کسی به کسی رحم نمیکنه
اینجوریاس
خوب و خوش و سلامت باشی

سلام نووووووووووووووووه ی گلم.دلم می خواد یه روز قدرت پیدا کنم بعد شما آقایون را مجبور کنم حتی در تابستان با لباس آستین بلند پشمی و کلاه بافتنی بیایید بیرون تا درد ما را درک کنید.

قندک شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:02

سلام و درود. من دیگه هیچ چیزی را باور نمی کنم. حتی وقتی با چشمهای خودم می بینم. حقه بازی ها زیاد شده. هرکس تا می تواند از حساسیت و دلرحمی آدمها سو استفاده می کند. معلوم نیست کی راست می گوید کی دروغ. شما هم دل حساسی دارید. حق دارید.

سلام.مسافرت و مرخصی خوش گذشت؟درست می گویید.بعضی ها دروغ هم می گویند ولی خوب که چی؟یعنی فقر و فحشا نیست.بیمارستان نیروی دریایی رفتید؟زیر زمینش برای کودکان بیمارسرطانی است.آگهی فروش کلیه به درو دیوار شهر زده شده.بریم چند ساعت سیزده آبان.......هیچی دلیل هیچی نیست.یک دروغگو ،نفی فقر نمی کند.

قندک شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:08

روزی از خیابان می گذشتم. پیر مردی مسنی را دیدم که جلوی مردم سرکج کرده بود. دلم سوخت نزدیکش رفته مقداری پول کف دستش گذاشتم اما ناگهان با دودست دست مرا محکم چسبید که بیشتر می خواهم. گفتمباباجون دست منو ول کن خرد شد؟ گدا به این سمجی ندیده بودم.آدم از ظاهر آدمها نمیتونه پی به کنه وجوشون ببره.

باز هم درست می گویید روزی یک زن که بهش پول ندادم حرف های زشتی به من زد.اصلا رد نمی کنم.ولی اینها دلیل نبودن بدبختی نیست.گرانی بیداد می کند.روز چهارشنبه آمپولی که یک ماه پیش ۵۴۵هزار تومان خریده بود ،به من ۶۲۵ هزار تومان فروخت و گفت ماه دیگر حتما گرانتر می شود.خوب..........................................

ستوده یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:55 http://saba055.blogsky.com/

سلام ویس عزیزم .
عیدت مبارک .
زیاد غصه این چیزها را نخور انشالله امام زمان میاد میزنه تو کمر هر چی دروغگوی ریاکاره

نمی تونم اینجوری فکر کنم.نمی دونم شاید خیلی راحت تره که اینطور فکر کنم.

راستی سلام عزیزم.چطوری؟پسرهای گلتون چطورند؟

ثریا یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 http://serina.blogsky.com

سلاااام....
عیدت مبارک...
ممنون که بهم سر زدی بازم آپ کردم خوشحال میشم بیای و نظراتم بگی

باشه حتما میام.ممنون که به من سر زدی

باران یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:19

...

آی آدم ها
که در ساحل نشسته ...

یک نفر در آب دارد می سپارد جان

یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند

.
.
.

قندک سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:27

سلام ودرود فراوان بر ویس عزیز. ممنونم از لطف و محبتتون.

جوابتون را قبول دارم.چندین امام از حضرت علی گرفته تا بقیه شاخص شیعه را چند چیز می دانند که اگر نداشته باشد شیعه نیست یکیش اینه که دارایی هایش را با کسانی که ندارند قسمت کند وفرمود اگر شخص اینگونه نباشد شیع ما نیست. واگر همه اینگونه باشند در دنیا فقیری وجود نخواهد داشت. ولی چه کسی اینگونه که فرمودند هست؟

هیچکس.واقعا هیچکس.یکی از این زمین خوارها را که پدر دوستم بود می شناسم.باور کن فقط در روز یک میلیون شایدم بیشتر خرج بیخودی می کنه.خانمی گرفتار بود و از من خواست از این آقا صد هزار تومان قرض بگیرم.وقتی با ایشون مطرح شد فرمودند باید این خانوم را ببینم بعد ببینم چی میشه.....تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل

در توضیح ایشان ۸۶ سالشونه.هنوز داره فکر برج سازی می کنه یاد داستان سعدی افتادم....

چشم تنگ مرد دنیا دوست را

یا قناعت پر کند،یا خاک گور

قندک سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:32

وباز می گویند مردی ایرانی به زیارت امام می رود و می گوید ایرانی ها اکثرا شیعه شما هستند. امام می پرسد یعنی آنها طوری هستند که اگر یکی از آنها نیازمند باشد خودش برود و دست در دکه دکان برادر مومنش بکند و مقدارپولی را که لازم دارد بر دارد و صاحب مغازه هم ناراحت نشود؟ گفت نه آقا اونطور نیستند دیگر! فرمود پس هرگاه اینگونه شدید بیا بگو ما شیعه زیاد داریم!

ای وای.پس با این حساب ما چی هستیم؟از کنار همه رد می شیم و فقط خوشحالیم که مثل اونا نیستیم.ای وای چکار باید کرد؟خود مولا می دونه........

فرید چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 20:49 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
کاش می شد قاب نگاه را عوض کرد... عکسش را نگاه داشت و قابش را تغییر داد...
یا نه اصلن... عکسش را هم عوض کرد...
اصلن زاویه ش... رنگی یا سیاه وسپید بودنش.... کج و راست.... پورتره یا جمعی بودنش...
کاش...
اصلن کاش نگاهم قاب نداشت.... اینقدر بزرگ بود که تمام هستی را در بر می گرفت.... آنوقت همه در قاب نگاه دلم بودند... آنوقت همه مان با هم یک عکس دسته جمعی داشتیم.... همه ی همه... به اندازه تمام آدم های خوب و بد... پولدار و فقیر.. همه مان اگر با هم در عکس بودیم... اوقت شاید یادمان می امد روزی با هم بودیم.... روزی با هم .. در کنار هم ایستاده بودیم.... و با هم خاطره ای را ثبت کرده ایم...
اونوقت... ما.... واقعا ما بودیم.... من و تو دیگه معنی نداشت....
اونوقت...

سلام

اصلا کاش نگاهم قاب نداشت..اینقدر بزرگ بود که تمام هستی را در بر می گرفت.

آدم باید خیلی بزرگ باشه تا اینطور نگاه کنه.اگر می تونست دیگه فرقی بین بدست آوردن و یا از دست دادن نبود چون نهایتا همه با هم هستند چه اینجا چه اونجا

ما ازینجا و از آنجا نیستیم

ما زبی جاییم و بی جا می رویم

ممنون از قلم زیبایتان و نگرشتان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد