لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

مرده می برند ،کوچه به کوچه

همه مردگان بالقوه ایم.می پرسی چرا اینجوری نگاه می کنم؟اینو داشته باشم،اونو داشته باشم،وقتی می ری همه چیز رنگ می بازه،افسردگی نگرفتم،واقع بینی می کنم.هی بدو بدو،بزرگ شو،ازدواج کن،بچه دار شو،بزرگشون کن،عروس و دامادشون کن،بعد نوه،بعدشم بیفت بمیر،چه دور و تسلسل بیهوده ای.دوستی قراره از ایران بره،قراره بریم کافی شاپ و ازش خداحافظی کنیم.ساعت شش و نیم بعد از ظهره و من توی آژانس نشستم(آتیش زدم به مالم)غوغاست،پارکینگی به نام تهران.از شیشه نگاه می کنم.یکی پشت فرمون،عصبانیه،یکی صدای موزیکش بلنده،چند تا پسر توی یک ماشین دارن از سرو کول هم بالا می رن و می خندند.بعضی ها مثل راننده آژانس،خسته است،بعضی ها کارمندند و دارن بر می گردند.بعضی ها ماشین گرون،بعضی ها ماشین ارزون،بعضی خوشگل و شیک.بعضی ریخت وپاش.آسمون ابریه،بوی پاییزه،شعر اخوان میاد سراغم،آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ،ابر،با آن پوستین سرد نمناکش..فکر کردم وقتی برگشتم پست پاییز را که پارسال گذاشتم بخونم،وقتی ابره،حالم خوبه،مادرم همیشه می گفت اگر بارون بیاد خاک روی برگ ها رو می شوره و بعدش میشه پنجره را باز کرد،و من همیشه بهش می گفتم چرا شما از این دیدنگاه می کنی؟بگو اگر بارون بیاد هوا قشنگ میشه،الان زیر خاک های زیادی خوابیده،از امسال حتما پاییز که بشه خیلی غصه می خورم،ای بابا توی تاکسی که جای گریه نیست،یه دفترچه دارم توی کله ام و یه دفترچه دارم توی کامپیوترم از کله به کامپیوتر،از خروس لاری به مرغ همسایهآخی خیابون کمی خلوت شد و هوای خنک غروب از شیشه به صورتم می خوره. 

 

پ.ن۱-:اول مهر روز تولد استاد شجریان،به پاس قدر دانی از تلاش ایشان برای اعتلای فرهنگ این مرز و بوم،روز آواز عشق نامیده شد. 

 

پ.ن۲-:روز های ۱۴ و۱۵ و ۱۶ مهر ماه کنسرت کامگار ها در سالن نمایشگاه برج میلاد بر گزار می شود. 

 

پ.ن۳-:آمدن پاییز مبارک./ساعت یک و نیم نیمه شبه.واصلا جاتون اینجا خالی نیست.چون چنان سر و صدایی در دو ساختمان روبرویی ،برای امد وشد کامیون ها و دادو بیداد کارگرها هست که چشمتان روز بد نبینه.خوشم میاد راحتند .انگار نه انگار

نظرات 33 + ارسال نظر
سوار بی اسب پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 http://serina.blogsky.com

زندگی ماشینی و روتین خیلی از ماهاست.....یعضی قسمتای متنت منو یاد عصر جدید چاپلین انداخت

عصر جدید ،تفسیر زندگی همه ی ماست.ممنون

پرنیان پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 http://fathebagh.blogsky.com

کوچه ها باریکن
دکونا بستن
خونه ها تاریکن
طاقا شکستن ...
................

هزار سخن در دهان و لب خاموش ... فقط بگم این شعر مولانا چند روزه همش داره با ذهن من بازی می کنه
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

و این بیتش :
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
...

ولش کن ! بگذریم ...

ایشالا یه مجتمع خوشگل می سازن جلوی خونتون با حیاط خوشگل و گل و گلکاری دلت باز می شه! بذار نیمه ی پر لیوان رو ببینیم!

از صدا افتاده تار و کمونچه،مرده می برند کوچه به کوچه

بابا جان لیوانه خالیه.ولی چون تو می گی باشه.

پرنیان پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 http://fathebagh.blogsky.com

اوه راستی ! قشنگترین اسمی رو که می شد گذاشت برای اولین روز قشنگترین روز سال همین بود !
مرسی استاد شجریان که اول مهر به دنیا اومدین !
« روز آواز عشق» ....
تولدش مبارک .

چهاردهم رو پایه ام ... ضمنا"

چه کسی بهتر از او؟

ترتیب کنسرت را می دهم.یک روزش با جمعه مصادف میشه ،اون روز را بریم.چون خلوت تره.

دانیال پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 13:11 http://www.danyal.ir

با این کثرت مطالعه و برداشت های زیبای فلسفی ، این نگاه سرد نسبت به جهان آرمانی از شما بعید بود خانوم گل
البته در مقام نصیحت و پند و اندرز به کسی نیستم ولی تا بوده همین بوده ، فریادهای بیهوده .. به قول بزرگی در هنگام شادی و افسردگی بگو : این نیز بگذرد

نگاهم سرد نیست.واقعیت اینه.

ذهنم در حال دگردیسی سالانه اش هست.

قبول دارم گاهی تلخ میشم.

هستی نمونه پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 13:15

حالا چون رفیق منی ، بیا و سری به این تصاویر عاشقانه بزن
شاید دلت باز بشه ویس عزیز


http://www.niksalehi.com/tasviri/archives/151235.php

سلام .باشه میام.

ثریا پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 13:52 http://serina.blogsky.com

سلاام...
منم اول شدم....
ممنون که سر زدی....
اکه میخواستی نظتو خودم جواب بدم رو پستایی که خودم میذارم نظر بدهبازم ممنون از حضورتراستی شعری که گذاشتی فوق العتده بووود...مممنون
هم متنی که نوشتی قشنگ بوود هم ممنون از اطلاع رسانی

سلام.

راستی من دو تا ؛سرینا دارم،چه جوریه؟

ممنون که سرزدی

مریم پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 18:38 http://www.2377.blogfa.com

چیزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی ؟

حسین پناهی .
یاد این شعر افتادم !
سلام .
پاییز مبارک !
امیدارم پاییز خوبی داشته باشی .
تولد استاد شجریان هم مبارک باشه .
چه آدمای بی خیالی نمی گن ملت خوابن !

پناهی را دوست داشتم.یادش گرامی باد.انتخاب قشنگی کردی.

این روزا کسی به فکر کسی نیست.فقط می خواد اموراتش بگذره.

آفتاب پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 21:47 http://aftab54.blogfa.com/

سلام عزیز دلم .. مادر عزیزت اگر چشم از این دنیا بسته عوضش دختری رو بزرگ کرده که به قول خودت اگر تسلسلی ایجاد بشه در آینده همه نشانه های ی از خودش رو باقی گذاشته ... رسم دنیا و روزگار همینه ..


فکر کنم روبروی خونه شما دارن برج ایفل می سازند ! از چند ماه پیش هی رفت و آمد این کامیونهاست ...بیام حسابشون رو بذارم کف دستشون ؟

ما یه ویس که بیشتر نداریم !

سلام آفتاب مهربون.

ممنون که یاد مادرم بودی.

دو تا خونه ویلایی روبروی خونه مان بود.یکیش از فروردین ۸۹ شروع کرد.هنوز نیمه کاره بود که دومی از اردیبهشت ۹۰ شروع کرد.فکر کنم حالا حالا ها ادامه داره.

کوروش جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:46 http://www.korosh7042.com

چه زیبا پیوند دو شاعر و وجه مشترک
یاد همه رفتگان بخیر. چه آسوده اند وقتیکه برگ های زیبای پائیر برخاکشان می نشیند.
روزی هم دیر یا زود
کسی در وبلاگه می چرخد و شاید کلمه ای سرچ می کند
به جایی میرسد که خاک پائیز زیبا بر آن پاشیده شده
و نواری سیاه بر سربرگ آن
کوچه به کوچه روز به روز
و...
این تکرار تاریخ چیزی است بنام حیات


باور کنید فکر می کنم شما را گم کردم.وبلاگتون برام غریبه شده.قبلا تا می نشستم و می رفتم سراغ وب،اول وبلاگ شما را باز می کردم.الان غربتی گرفتم.

یاد همه رفتگان بخیر.ممنون از همدلی.

ایمان جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 13:08 http://mocha-paris.blogfa.com/

زندگی در جنگل آدم های متمدن!!...

روح مادرت شاد...جای خوبی رفته...خیالت تخت...

پیروز باشی

زندگی در جنگل آدم های متمدن،چه ترکیب پارادکسی زیبایی.

ممنون از همدلی.می دونم جاش خوبه.او یک فرشته بود. اما گاهی دلم خیلی تنگه.هر گوشه ی ذهنم نشسته...اوه باز دارم.......ببخشید.بازم ممنون

خلیل شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:52 http://hazer3.blogfa.com

سلام

عجب حالی داد عکس های " هستی نمونه" !

سلام.خیلی عکس های جالبی بود موافقم

فرخ یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 http://chakhan-2.blogsky.com

سلام اگر بر وفق مراد خود زندگی کنیم ،آن دور تسلسل را میشود یک طوری تحمل کرد ... اما نمیشود ویس عزیز!
بر ما تحمیل می کنند ... و ما فقط در یک روزی که به دنیا آمده ایم بر این دنیای مسخره تحمیل شدیم .
کاش میشد به سیاق شمس تبریز از خانه می گریختم و در یک جایی مثل همان ساختمانهای روبروی خانه تان چند روزی کارگری میکردم و سپس بدون اینکه مزدی بگیرم ، غیب میشدم .

خط سوم راجع به شمس می نویسه:پیرمرد لاغر اندامی که از شدت لاغری حتی اگر می خواست کار گل کند ،به دلیل لاغریش یا به او نمی دادند یا مدت کوتاهی اینکار را می کرد.من هم خیلی دلم می خواست روی زمین آواره بودم.همه جا می رفتم بعدشم یه گوشه ای می مردم.گاهی حس می کنم به پاهام وزنه های سنگینی وصل شده و منو نگه داشته.بیشتر وقتا دوست دارم فقط برم،نمی دونم کجا؟فقط حس رفتن در من زیاده.

آذرخش یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 http://azymusic.persianblog.ir/

مرغ همسایه بگوشم
استثنا اینبار مرغ همسایه غاز نیست

سلام مادر بزرگ عزیز و گرامی
خوبی؟خوشی؟خوش میگذره؟
حال و احوال؟
بازم شب زنده داری هات باعث شد ما مطالب زیبا بخونیم
کنسرت هم رفتی خوش بگذره. گرچه من از این کنسرت ها دست ندارم. کنسرت راک و هیوی متال رو پایه ام. از اون نوع که بهش میگن واسه شیطان پرست هاس. با گیتار الکتریک. همونا که تا یه هفته خوابت نمیبره از گوش درد. خداییش خوب جوری آدمو تخلیه روانی میکنه.
اول پاییزت هم مبارک. من که هیچ دل خوشی از پاییز ندارم. همیشه یاد مدرسه می افتم. این همه سال درس خوندم یه بار یادم نمیاد با دل خوش و رغبت مدرسه رفته باشم.(فقط یه چند بار توی دانشگاه و اونم واسه دیدن بعضی همکلاسی ها) درس معلم زمزمه محبت که نبود هیچی، از اون صداهای گوشخراش متال باز ها هم بدتر بود)
شاد و پیروز باشی

الویس پریسلی را با موزیک راکش خیلی دوست دارم.ولی از هیوی متال بدم میاد.

پاییز قشنگه .برگ ها هزار رنگ می شوند.مخصوصا در جاده چالوس تابلوی پاییز دیدنیست.

راستی اصل حال نوه ی گلم چطوره؟از مدرسه چرا بدت میاد.بهترین خاطرات آدم ،مربوط به دوران مدرسه است.

کوروش یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 23:08 http://www.korosh7042.com

درود بر ویس عزیز
در لطف همیشه ی تو مهربان شکی نداشته و ندارم
برای من هم ناشناس است و کلی هم انتقالات و گذاشتن پست سخت است و با کلی خرابکاری
ولی به مرور که آشنا می شوم بیشتر لذت می برم و از امکانات
وسیع اش بهره می برم
اغلب عزیزان کم کم دارند اخت می شوند
البته هنوز نداشتن شکلک آزار دهنده است

ممنون از لطفت

سلام.منکه هنوز مشکل دارم.

باران یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 23:36

سلام و
تبریک و
سپاس و
.
.
کلی شرمندگی بابت بی معرفتی هامون!

سلام.

اکنون شما برموج عشق سوارید و می بردتان تا افق های سبز بشارت،که گوارای وجودتون باشد تا مادام

فرید دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 http://fsemsarha.blogfa.com

سلام
پاییز من آرام باش...
پاییز رنگ غم شیرینی رو داره که که هیچ وقت از دلم پاک نمیشه...
غمی که کودکانه آویزونم میشه و از سر و کولم بالا میره...
برام نق میزنه و هی ازم می خواد براش کاری انجام بدم...
براش لالایی فصل برگریزان رو بخونم...
براش قصه خش خش موسیقی برگ ها رو بگم...
براش ابر بشم و از آسمان شبم ببارم...
براش آب بشم و غبار دیروز رو بشورم...
براش شکلات تلخ عصرونه بشم و چای ایرانی صبح...
که وقتی می خورم به یاد امروز بیفتم...
براش کالسکه عروس آرزوهای دور و دراز آینده باشم وقتی مدرسه تموم میشه...
براش ظهر شیرین پنچشنبه های کوتاه و عصرهای بلند اندوهناک جمعه باشم به پیشواز "شنبه های جبر"*...
براش خاتمه از جلو نظام و صف منظم کلاس باشم...
پاییز از من می خواد خیلی چیزها باشم... اما می دونه من هیچ کدومشون نیستم... پس هی بهانه می گیره و نق میزنه...
پاییز من آرام باش... تا خودم را بیابم... آنگاه آنگونه که تو، خودم، خدا می خواهد خواهم بود... آنگونه که باید...
******
* گرفته شده از شعر زیبایی از قیصر مهربان
**پاییز واره ای بود تقدیم به دل های پاییزی... خوش به حال برگ درخت... که هر جا و هر رنگی که باشه تحسین برانگیز و پر خاطره است... خوش به حال اون که اینقدر خودشه...
یاحق

یاد قیصر امین پور ،تا همیشه گرامی باد.

در پاییز چیست که اینگونه دوستش می داریم؟

رنگ ها؟غربتش؟نزدیک شدن به پایان؟راه رفتن روی برگ ها و گشتن و گشتن در دنیای خاطرات؟هر چه که هست دوست می دارمش.

ممنون از شما.پایدار باشید

سهبا دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام عزیز . مهرگانتان مبارک ...
من هم چون شما ، عاشق پاییزم و بارانهای ریزش بر درختان و برگهای فروافتاده از آن ، عاشق قدم زدن بر خش خش های ناتمام برگها که مرا می خوانند به آنسوی زندگی این روزها ...
عاشق بوی نم هوا ، لطافت و تازگی آن و هر آن چه که مرا عاشق تر می کند و مجنون تر ......
استاد آواز بی بدیل ایران ، همیشه زنده بماند و جاویدان ... تولدش مبارک ...
روزگارتان به شادمانی ، عزیز مهربان .

سلام دوست من .پاییز زیبا بر شما هم مبارک.

در اطرافم همه این فصل را دوست دارند.کاش آسمان ببارد.!هوای خیس شدن زیر باران به سرم زده.کاش ببارد امشب ُبشوید از رخ غبار این کوچه ها را /که در زلالش سحر بجوید زبی کران ها حضور ما را

دو خط آخر شعر کد کنی است.

ثنائی فر دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 17:27 http://www.sanae.blogfa.com

چه زیبا تفسیر کردی و به قلم کشاندی روزمرگی هایمان را و رباط وار زندگی کردن ها را
وبس عزیز لذت بردم خیلی قشنگ نوشتی دلتنگ نوشته هایت بودم و این را همین حالا فهمیدم
کنسرت کامگارها را اگر رفتی یاد ما هم باش

شما خیلی لطف دارید .ممنونم.گاهی یکدفعه دلم از این همه اتلاف وقت کردن خودم به درد می آید و بعد می نویسم.فریادی در دلم پنهان است،اینجا کسی پنهان شدهُ دامان من بگرفته

راستی چرا شما نمی آیید کنسرت؟

مریم دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 19:04 http://www.2377.blogfa.com

سلام عزیزم .
آره رفتم و خوب بود خدارو شکر !
روز اول اسمهای همه اشان را جابه جا می گفتم ! امروز پیشرفت کردم و درست گفتم !
روزهای خوبی داشته باشی .

سلام به بهترین و گل ترین معلم دنیا..مهربون و دوست داشتنی...خوش به حال شاگرداتون.

امید که در تمام طول سال تحصیلی خوب و خوش باشید.آمین

ثنائی فر سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:52 http://www.sanae.blogfa.com

نمی دونم خب شاید هم اومدیم با بر و بچ

حتما بیایید.خیلی قشنگه.گروه توانا و عالیی هستند.من خیلی دوستشان دارم.بیایید شاید از کنار هم رد شدیم.

ستوده سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 http://saba055.blogsky.com/

ویس عزیزم سلام .
آرامش را در نوشته هایت باید یافت هر چند که تو از انها نمینویسی .
اینجا همه چیز در هم وبرهم هست اما باید با آن کنار آمد زندگیست دیگر عزیز

بله باید کنار اومد.ولی شدم مثل فنر،ظاهرا اروم ولی منتظر یک ضربه تا منفجر شوم.

سلام یادم رفت .شما خوبید؟پسر کلاس اولیتون چطوره.کاش عکسش را در وبتون بگذارید.بچه ها را خیلی دوست دارم.

قندک سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:12

سلام و درود فراوان به همراه عذر خواهی

خیلی خیلی از بزرگواریتون ممنون و سپاسگزارم ویس عزیز. الهی که خداوند مادرتان را قرین رحمت واسعه خویش گرداند.

ویس عزیز ۱۳۷که هست زنگ می زدید شکایت می کردید که چرا شب مزاحم آسایش همسایگان می شوند.

سلام.خواستم خواهش کنم اگر فضولی نباشه ،از طب سنتی غافل نشوید و عسل فراوان نوش جان کنید.باور کنید من اصلا از اونایی نیستم که نسخه تجویز کنم ولی معجزه عسل ناشتا را در یک بیماری وخیم دیده ام.

در مورد سروصدا ،کمی حق دارند.چون گفتند تردد کامیون و تریلی در روز ممنوع است پس شب باید بیایند.فعلا که مثل قارچ ،آنهم از نوع سمی اش،آپارتمان سبز می شود.

مواظب خودتان باشید.ممنون که به من سرزدید.

ایمان سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:13 http://mocha-paris.blogfa.com/

پاییزت مبارک..

پیروز باشی

بر شما هم .....خوب و خوش باشی

باران سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:34

سلام!
ممنونم..

سلام از من است.ایام بکام

آذرخش سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 http://azymusic.persianblog.ir/

سلام مادربزرگ عزیز
خوبی؟
سلامتی؟
ممنونم بهم سر زدی
دستت درد نکنه
بهترین خاطرات مربوط به دوران مدرسه اس؟!؟!؟ من که جز استرس رفتن به مدرسه و دیدن قیافه های بد اخلاق معلم ها و ترس کتک خوردن بخاطر مشق ننوشتن و دلهره درس جواب دادن و امتحان و ثلث و تنبیه و جمع شدن بساط بازی و تفریح.... خاطره ای ندارم.

نوه ی گلم !شما تنبل و شیطان بودید تقصیر مدرسه چیه؟البته تمام نوابغ از مدرسه فراری بودند

خاطره ی شما احتمالا همیشه پشت در کلاس معنی داشته است.

ای بابا نوه ی گلم ناراحت نشو.شما زرنگ بودی و معلم ها تنبل.خوب شد دلت خنک شد؟

مریم سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 19:24 http://www.2377.blogfa.com

شما از صنعت اغراق گویا زیاد استفاده می کنید خواهر !
می بوسیمتان !

عقل تکرار و اغراق را دوست ندارد.ولی احساس هر دو را دوست دارد.و روح من هرسه را دوست دارد.باور کن عزیزم.

زاغ سفید سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:39 http://www.zaghesefid.blogsky.com

زیبا بود
.
من آپم
مخصوصا پی نوشتهات قشنگ بود

لاله سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 22:00 http://nocomment.blogsky.com

انگار نه انگار...زندگی کن

ثریا پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:35 http://serina.blogsky.com

سلااام....
نمیدونم دیگه چطوریه ولی من همین یه دونه ام
آپ کردم بدو بیا

سلام.بابا یه کم خودتو تحویل بگیرالان میام

بابک سلیم ساسانی پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 16:50 http://www.babaksalimsasani.blogfa.com

نحوه ی آشنایی من با وبلاگ شما بسیار پیچیده و عجیب است

سلام .کاش توضیح می دادید که چرا؟

بابک سلیم ساسانی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 14:42 http://www.babaksalimsasani.blogfa.com

پیرمردی به خوابم اومد و تا صبح تو گوشم خوند :
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن

من این شعرو نشنیده بودم به دوستام سپردم گفتن مال حافظه اما چون مصرع اول بود نمیشد راحت پیداش کرد
پس از طریق گوگل سرچ کردم اونم بین میلیون ها پست و وبلاگ منو آورد در خونه ی شما
تو مطالب قبلیت ازین شعر استفاده کرده بودی

عجیب نیست واقعا؟

میخام بیشتر باهات آشنا بشم

سلام.

بله کمی عجیبه.ولی بترس از خطر گمراهی چون ظلمات است.من در دلم را تازه با کمی سانسور اینجا باز کردم.شما هم می توانید مثل دوستان دیگر این دنیای مجازی من باشید وخوشحال می شوم.من هم به شما سر خواهم زد.همسایه.

آفتاب جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 23:20 http://aftab54.blogfa.com/

ویس عزیز من کجاست ؟!!

زیر سایه ی شما.

یکی از دوستانم اسباب کشی داشت.وچون تنهای تنها بود وبا گرفتاری زیاد یه زیر پله ی ۵۰ متری پیدا کرده بود ،رفتم کمکش.به اندازه سه چهارتا کارگر کار کردیم.گرفتار بودم.ولی خوشحالم که جابجا شد.ممنون از اینکه به یادم بودی.نمی دونی کرایه ها سر به فلک می زنه.ما آدما داریم خون یکدیگر را می خوریم.رحم و انصاف در کار نیست.

قندک دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 http://ghandakmirza.blogfa.com

والله دروغ چرا بابام جان ما کلهم اجمعین از مرده جماعت می ترسیم.بخصوص وقتی که کوچه به کوچه هم ببرندش و داد وقال کنند.فداتشم همون دم در آروم و بی صدا بذارینش تو آمبولانس و خلاص!کوچه به کوچه دیگه چه نقلیه؟!

مطمئن هستم که شما می دانید:تجاهل العارف چیست.

زانوی تلمذ زده ام.دوست گرامی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد