لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

بچه ها

حالا دیگر کافی نیست که گوش کنی ، می توانی ببینی ، جوانه های زیبا را ، که سر در آوردند از خاک و نفسی می کشند . حیات جریان می یابد و رخوت و سستی به پایان می رسد .کاش دل ما هم در یک جهش  بتکاند خودش را.ودر مسیر زندگی و کمالش ، فقط به خودش فکر نکند.  

یک راست می روم سر اصل موضوع. عید برای ما ، حتی کسالت بار است ، سخت است باید خانه تکانی کنیم و ازین قبیل کارها .ولی بچه ها عید را و عیدی گرفتن را دوست دارند. در آغوش پدر و مادر و تمام کسانی که دوستشان دارند، از عید لذت می برند . اما در همین شهر هستند بچه هایی که خودشان را رنگ می کنند و سر چهار راه ، با دل پربغضشان ، می رقصند و می خوانند.بچه های بی سرپرست و بد سرپرست. 

خوشبختانه مدتی است که انجمن های حمایتی ازین بچه مشغول به کار شدند . 

انجمن دانشجویی امام علی ، معروف به خانه ی علم که در چند نقطه ی شهر در حال کار است.آدرسش را می نویسم شاید یک روزی دلمان خواست برویم و .......... 

خانه ی علم دروازه غار تهران ، متروی شوش ، خیابان شوش ، خیابان خیام ، کوچه ی آذر ، بن بست چهارم  پلاک 1  تلفن 09393381135 البته شماره ی خانه ی علم را ندارم.

نظرات 7 + ارسال نظر
فرخ(صادق) سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 http://dariyeh.blogsky.com

سلام بر ویس عزیز و نازنین
همبشه بچه هایی در طول تاریخ محکوم اند به اینکه در خیابانها و چهارراهها کار کنند و زندگی را یاد بگیرند .
آنها اگر فقط دو سه روز این کار را بکنند و بعد از پرورشگاه و پناهگاهی سر در بیاورند ، باز انسانهایی هستند که طبقه ی فکری مشخصی دارند و به هیچ وجه با بچه های هم سال خود که از خانواده و تحصیلات و رفاه برخوردار بوده اند ، تفاوتهای بسیار خواهند داشت . به هر حال بچه های خیابان در مقطعی از زندگی ترک برداشتند و خجالت کشیدند و تحقیر شدند و گرسنگی و تشنگی را تجربه کردند و بسیاری هم به اوضاع لباس شان خندیده اند و ......
آنها منش و برداشتهای شان از زندگی با سایر بچه ها متفاوت است و حاصل جمع بی رحمی و تبعیض و فقر و غیره بوده اند .
من خیلی دلم می خواهد تا به ان خانه بروم و با تعدادی از آنها عکس و مصاحبه بگیرم . اما مطمئن باشید در مسیر خیرخواهی ها و نوعدوستیها هم کسانی بدون اطلاع و تجربه ی کافی این بچه ها را بیشتر از مواقعی که بر چهارراهها می رقصیدند و جنس می فروختند و حاجی فیروز میشدند ، خواهند آزرد . من می گویم برای تصحیح رفتارهای یک آدم حتما باید به طور انفرادی برایش وقت گذاشت .
آنها در جمع آموزشی و در کنار هم جندان موفق نمی شوند .
اگر شما اهل کار باشید ، برویم و چند نفر را بطور انفرادی به گپ و گفت بنشانیم . . . آن وقت از نظر روحی این بچه ها مجاب خواهند شد که در این دنیای بزرگ کسانی هم هستند که فقط برای آنها وقت گذاشته اند و فقط خواسته اند برای آنها از عشق و زیبایی و آینده و عواطف حرفی بزنند . این مطلب شادی و امیدی را در قلب شان پدید می آورد . . . و من این را بارها در طول زندگی آموختم و تجربه کردم . در ضمن هنگام رفتن یکی از همون رفقای اهل دل و احساس را که جهان را عاشقانه می بیند ، با خودتان همراه کنید تا روز ما شاهکار شود در این ایامی که همه دارند به یک جایی گوه می زنند .
زیاده از این فعلا سخنی نیست .... وعده ی ما دروازه غار متروی شوش و الی آخر

سلام دوست من
می دانید که امکانات مالی فراهم نیست تا این دوستان به تک تک این بچه ها برسند. باز هم دست مریزاد
می توانید در فیس بوک با همین نام آنها را و فعالیتشان را و عکس هایشان را ببینید . و اگر آمدید تهران حتماً بروید و از نزدیک کارهای دانشجویان را مشاهده کنید. در بخشی از شهر که بچه ها زیر دست مادر و پدر معتاد ، حتی شناسنامه ندارند و گاهی اصلاً معلوم نیست پدر بچه کیست؟ می توانید از نشر مثلث در تجریش ابتدای دربند زمان فروش کارهای دستی بچه ها را بپرسید و یا می توانید به صورت آن لاین خرید کنید. بله هستند کسانی که در این مرداب هنوز به دیگران می اندیشند و بدون چشم داشت مادی برای فرشته هایی که بیگناهند اما در دست آدم های ....گرفتارند کار می کنند.

november سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 13:01 http://november.persianblog.ir

چه رنجی ست لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن
و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن!
در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ...


رنج هست ، مرگ هست ، اندوه جدایی هست ،
اما آرامش نیز هست ، شادی هست ، رقص هست ، خدا هست...

اگر قسمتم شود- کمکی کنم شاید لحظه ای ناب باشد برایم.

سلام دوست من

ممنون که به من سر زدید.

خیلی خوب نوشتید .بدبخت ترین آدم ها ، کسانی هستند که فقط خودشان را دوست دارند و قلبی برای تپیدن و فکر کردن به کسی دیگر را ندارند. کرکسان تماشا .

جالب است که فقط کمک مالی در این انجمن مطرح نیست .هرکس هرکاری که بتواند می کند.حتی داستان خوانی برای بچه ها. باور کنید یک بار بروید نمی توانید که دیگر نروید. در فیس بوک به همین نام می توانید پیدایشان کنید.

باز هم ممنون

سهبا سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 21:56

سلام ویس عزیزم . بچه ها با کمترین امکانات راضیند و شاد می شوند , اما امان ازوقتی که کودکی حتی از همین کمترین هم بی نصیب است !
آنوقت بهار معنایی هم می یابد برای ما ؟
از کودکی هایت و از خاطره هایت با نوروز نمی گویی برایمان ؟

سلام سهبای عزیز

نه بهار وقتی برای همه بک جور نیست ، لذتی ندارد. یک نفر می رود این کشور آن کشور ، وسهم یک کودک تماشا و آه کشیدن برای یک کفش است. کجاست قسط و برابری؟ حالم خیلی بده و بغض دارم.

ارغوانم

من نمی دانم چرا هر سال بهار با عزای دل ما می آید.....

نوشته های پراکنده چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:56 http://thunderb.blogfa.com/

سلام
خوبی؟
خوشی؟
سلامتی؟
ممنون بهم سر زدی
و آفرین بر شما که اینقدر نیکوکار هستی

منم کادوی عید گرفتن رو خیلی دوست دارم. خصوصا اگه اسباب بازی باشه. خداییش هنوزم که هنوزه مامانم واسم اسباب بازی بخره عشق می کنم
شما عیدی می خوای چی بدی؟نوه ات رو که فراموش نکردی؟؟
شاد باشی و پیشاپیش عیدت مبارک

ای وای نوه ی گلم! حتماً بهت یک بسته آدامس عیدی می دم .از اونایی که بوی اکالیپتوس میده

شما هم شاد باشید.امروز تهران داره برف میاد.

پرنیان چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:37

سلام

من تحمل دیدن این بچه ها رو ندارم . می دونی خودت

وقتی توی جمعشون قرار می گیرم تا مدتها از نظر روحی به هم می ریزم . یک بار چند سال پیش در جشن آخر سالی که برای بچه های شیرخوارگاه آمنه برگزار کرده بودند شرکت کردم وقتی بچه های یتیم می اومدند روی سن و شعر می خوندند من اونقدر اشک ریختم که تمام دوربین های خبرنگارها زوم کرده بودند روی من. احتمالا" سوژه مناسبی بودم برای اون گزارش!

ولی در مورد کمک کردن همیشه دوست دارم سهم کوچیکی داشته باشم. اگر چه خودمون رو هم بکشیم آب از آب تکون نمیخوره ولی حداقل شاید یک کورسوئی باشه در یک تاریکی مهیب.
ای کاش روزی باشه که هیچ کودک بی سرپرست و یا نیازمند و یا گرسنه ای روی زمین وجود نداشته باشه.

سلام عزیزم.

تمام کسانی که به این بچه ها می رسند از شدت رقت قلب و علاقه به این بچه هاست. این ها بچه هایی هستند که هر روز سرچهار راه ها و گوشه کنار خیابان ها می بینیم. در این انجمن نگه داری نمی شوند بلکه در ساعاتی از روز ، در سنین مختلف به مناسبت وضعیتشان به آنجا مراجعه می کنند.
ای کاش عبارت " کودکان کار " از فرهنگ جامعه ی جهانی حذف شود. و هر کودکی بتواند شادمانه کودکی کند.در امنیت کامل.

قندک چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 14:45

سلام و درود فراوان بر ویس عزیز
آیا شما خودتون به این آدرس رفته اید؟ این همه راه را تا آنجا رفته اید آیا؟ با مترو؟

سلام. بامترو به راحتی می شود رفت. یک شعبه هم در خاک سفید است

هاتف چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 23:34

کار خیر زندگی ادم روو چنان پر خیر و برکت میکنه که هیچ موع دلت نمیخاد ترکش کنی مخصوصا اگر برای بچه ها باشه که چه بهتر...

سلام. خوبید؟ بچه ها نمادی از فرشته های آسمون هستند.نفرین بر کسانی که آزارشان می دهند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد