لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

اجازه هست؟

آقا اجازه هست ؟

بازکنم پنجره ام را به سوی وسوسه ی نور 

وچشم بدوزم به چشم زندگی 

از همین فاصله ی دور؟ 

 

آقا اجازه هست ؟

که یک روز 

از این سیصد و شصت و پنج روز 

خودم باشم؟ 

 از هرچه نباید و باید 

رها باشم؟ 

 جاری تر از آفتاب بخوابم به روی سبز علف 

فراتر از پرنده بنشینم به روی شاخه های درخت 

با باد و کبوتر و ماهی 

با رودخانه و شر شر باران  

یکی شوم؟ 

از هر چه " ایست ، نکن ، نه "  

جدا شوم؟ 

 

آقا اجازه هست؟ 

 

پ . ن 1 : حالم را پرسیدند ، گفتم : رو به راهم 

نمی دانند رو به راهی ام  که تو  رفته ای 

 

پ . ن 2 :  میان مشغله ها گر چه گم شدم ، اما 

دلم برای هوایت ، همیشه بیکار است

نظرات 21 + ارسال نظر
صادق (فرخ) یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 14:42 http://dariyeh.blogsky.com

آقا اجازه هست ؟
بعد از این همه سال
حال و احوال کنم با نور
با رود
و سرود بخوانم با حنجره ای که
زنگ زده
و سرود بخوانم با صدایی که
گرفته ؟
اجازه هست مثل گل ماهور
با صدای تار
گلبرگهایم را بریزم و
عریان شوم ؟
از هر چه ایست ، نکن ، نه
جدا شوم ؟
و دلم را بدهم دست نسیم
تا برایم معشوقی بیابد
تا دلم را بدهد دست همو
و برایم خبر خوب و خوش عاشقی
و دل بستن را
به همراه آرد؟

سلام ... ویس عزیز
پی نوشتهایت زیبا و ساده و عمیق اند . خیلی دوستشان دارم ... هر وقت طبع نازک ات گل میدهد ، اینجا بوی بهار میدهد .
عاشق بمانی و برقرار و آباد

سلام دوست من
شعری که نوشتید ادامه ی همین شعره؟ چون نمی دونم.
ممنون از لطف و مهربونی شما. همیشه بهره بردم از آن.

مریم یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 15:45 http://www.2377.blogfa.com

با این شعرای عاشقانه حالا من مشکوک می زنم یا تو خانوم ؟
من برا بابا محمد نوشته بودم دیگه ! الان درستش کردم سوتفاهم نشه دیگه !
حالا تو برا کی نوشتی ؟ ها ؟ ها ؟ ها؟
من سال نو را تبریک گفتم ؟ اگه نه مبارکت باشه .

ای بابا . عاشقانه ها برای دل عاشق خودمه. منظورم آدم خاصی نیست

سال نوی تو هم مبارک باشد.

صادق (فرخ) دوشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:40 http://dariyeh.blogsky.com

سلامی دوباره
نه دوست عزیزم
من فقط در ادامه ی شعر ، چیزی از خودم برایت نوشتم
مثلا بر سر ذوق آمدم
البته شعر که نیست
من کجا و شاعری کجا؟
ارادت

بابا شما کلی شاعر هستید. قدر خودتونو بدونید.

پرنیان سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 17:58

من خیلی این شعر رو دوست دارم. اجازه برای عاشقی!

عاشقانه ی خیلی خیلی قشنگی بود . حالم خوب شد ...

ضمنا" ادامه ای که فرخ عزیز هم نوشته اند خیلی خوبه .

شعر زیبایی است .راستی می دانی شعری که دوستمان ، فرخ گذاشته بود ، خودش گفته است. دیگه عاشقی چه کارها که نمی کنه

وقتی مدرسه می رفتم ، یک رو به معلمم گفتم من خیلی گرسنه ام می شود یک شکلات بگذارم دهنم .گفت نه مگر زنگ تفریحه ! منم یواشکی گذاشتم تو دهنم و خوردم . بعد ها هم ازین پیشامدها شد و اجازه ندادند و یواشکی کردم . بعدش هم یاد گرفتم اجازه نگیرم هر کار دلم می خواد بکنم .

سهبا سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 19:43

به نظرت اجازه می دهند ویس عزیزم ؟ اگر شد من هم با تو بیایم ؟

نه بابا . اطرافمون پر است از " ایست ، نکن ، نه "

سیمون دوبوار که خیلی ه دوستش دارم گفته : هرگاه یکزن جور دیری فکر کند اولین کسانی که برای سوزاندنش هیزم می آورند ، زنان هستند. و این یک واقعیت است. همیشه مردان ، البته نه همه ، روشن تر هستند.

شوخی ، به قول دوستی می گفت ، مردان با همه ی زنان تفاهم دارند جز همسرشان ، گفتند باور کن همه ی زنان هم با مردان خوبند جز همسرشان.
برای خنده گفتم ربطی نداشت. موضوعات جدی در چهارچوب طنز قابل تحمل تر می شود.

هاتف چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 13:22

این پیاده می‌شود، آن وزیر می‌شود
صفحه چیده می‌شود، دار و گیر می‌شود
این یکی فدای شاه‌، آن یکی فدای رُخ‌
در پیادگان چه زود مرگ و میر می‌شود
فیل کج‌روی کند، این سرشت فیلهاست‌
کج‌روی در این مقام دلپذیر می‌شود
اسپ خیز می‌زند، جست‌وخیز کار اوست‌
جست‌وخیز اگر نکرد، دستگیر می‌شود
آن پیادة ضعیف راست راست می‌رود
کج اگر که می‌خورَد، ناگزیر می‌شود
هرکه ناگزیر شد، نان کج بر او حلال‌
این پیاده قانع است‌، زود سیر می‌شود
آن وزیر می‌کُشد، آن وزیر می‌خورد
خورد و برد او چه زود چشمگیر می‌شود
ناگهان کنار شاه خانه‌بند می‌شود
زیر پای فیل‌، پهن‌، چون خمیر می‌شود
آن پیادة ضعیف عاقبت رسیده است‌
هرچه خواست می‌شود، گرچه دیر می‌شود
این پیاده‌، آن وزیر... انتهای بازی است‌
این وزیر می‌شود، آن به‌زیر می‌شود

سلام. سیزده را به در کردید؟

البته متوجه شدم که این شعر سیاسی است و خیلی خوب گفته .ولی برای شطرنج هم چه جالب تمام حرکت ها را با شعر سروده. دوستش داشتم.

خلیل پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 00:34 http://tarikhroz.blogsky.com

سلام،

کاش این رسم بشه که یک روز از سال، هر کس خودش شود. چه شود!

چه شود
قبل از عید کنار اکسیر چهارتا پسر جوان و خوش تیپ سازمی زدند.ویولن و ساز دهنی و ترومپت و تمپو . آهنگ فوق العاده ای بود. از خودم گرفته تا همه ی مردم احساس رقصیدن داشتیم. کاش اونروز و روز های مشابه ، برای خیلی از کارها ، نه فقط رقصیدن ، می توانستیم خودمان باشیم. امان از این ماسک های اجباری.

هاتف شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 14:56

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم


درجواب سیزده به در

واقعاً ا همه عالم به درید؟ محبت ، عشق ، تفلد عید شما مبارک. از طرف کلاه قرمزی و پسر خاله


شوخیم گرفته .ببخشید.
بیت جالبی بود

هاتف یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 16:36

من همیشه فکر میکردم شما بداخلاق باشید!
نگو پس شوخی هم میکنید!

ای وای ! چرا این فکر را در مورد من کردید؟ اتفاقاً برعکس من اصلاً بد اخلاق نیستم. توی دنیای خودم ، گاهی به روی خودم شمشیر می کشم.

صادق (فرخ) دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:31

ویس عزیز
جوابی که برای سهبای عزیز نوشتی ، خیلی خیلی مرا تحت تاثیر قرار داد . مطمئن باش این مطالب را تا ابد از یاد نخواهم برد .
یعنی end اش بود .... واااااااای
نمی توانم بگویم که چقدر عالی بود .... دست مریزاد !
اگه مرید خواستی بهم زنگ بزن لطفا

تقریباً می دانم بیشتر از کدوم قسمتش خوشتون اومده. و این مطالبی که نوشتم واقعاً باور من است.

برای خط آخری هم که نوشتید ها ها ها ها ها خنده دار بود.

نوشته های پراکنده دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:17

آقا اجازه ما هم دست شماس

سلام
خوبی؟
خوشی؟
سلامتی؟
حال و احوال؟
من که زیاد خوب نیستم. هنوز لپ تابم روبراه نشده و اعصاب معصاب ندارم. این چند وقته هم حسابی پشتم باد خورده و دستم به هیچ کاری نمیره
مراقب خودت باش و خوش بگذره

به به ! چه عجب یاد ما کردید. پروفسور بالتازار هم دچار خرابی لب تاب شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟عجبا
مراقب خودتون باشید.شما که مخترع هستید یه چیز نویی اختراع کنید.

پرگل دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 16:46

برده نباش!تا آن حد از جامعه ی خود پیروی کن که احساس کنی ضرورت دارد,اما همواره ناخدای سرنوشت خویش باش...اشو

ویس عزیز سلام,با تمام خستگی ای که داشتم اومدم تا به قولم عمل کرده باشم!راجع به متنم باید بگم عااالی بود.چه قدر بده که همه ی ماها محکومیم به این که اگر خواستیم خودمون باشیم اجازه بگیریم!!!
آقا اجازه هست؟!؟!؟!

هوررررررررررررررررررررررررررررررررا . پرگل عزیزم اومده اینجا. خوش اومدی دوست من. بفرمایید چایی ، قهوه

کوروش سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:15 http://korosh3084.blogsky.com/

دلت هماره بهاری و سرشار شادی
و روبراه روبراه عزیز



http://upload.tehran98.com/viewer.php?file=d1tgcgex8v357la2z9vm.jpg



http://upload.tehran98.com/viewer.php?file=ydwz1ryiha3qxj2ee3l0.jpg

بهار برای شما هم پیام آور شادی و سلامتی باشد. آمین

باران سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:56

سلام بر ویس با معرفت
بهارتون سبز ..

سلااااااااااااااام بر مسافران بهار.خوبید؟ سلطان بانو خوب هستند؟ خوش گذشته؟ بالاخره از سفر برگشتیدچه عجب؟
بقیه ی سال برای شما خوب باشد. ایام بکام

مریم سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 16:52 http://www.2377.blogfa.com

سلام خانومی . ممنون از محبتت .

سلام مریم گلی . تعارف نبود. واقعاً گفتم

آفتاب چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 00:03

از این عاشقانه ها باز هم بنویس ویس نازنینم که بسیار زیباست

اگر بگذارند. به خدا دارم خل میشم.خبر زلزله ی بوشهر را حتماً شنیدی .چه خبره توی این مملکت. هی بلا نازل میشه .

قندک چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:52

سلام و درود فراوان بر ویس عزیز و مهربان. سال نو مبارک الهی که سال خوبی در پیش رو داشته باشی و مار این سال مثل من ترا با نیش زهر آلودش ناکار نکند. ببخش که دیر اومدم. حالم چندان خوب نبود.یکی دوروزی است که کمی روبه راه شده ام.ظاهرا پست های اولیه من را در سال جدید نخوانده ای! درود

خدا نکنه ، چه نیشی ؟ ای وای ؟

من هم نگران همین حالتان بودم. وقتی شما می گویید الهی سال خوبی باشه ، خیلی به دلم می چسبه. حالا من هم با این زبان الکن می گم ، الهی امسال سالم و رو به راه باشید .آمین

ونوس چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 17:13 http://www.blogparis-tehran.blogfa.com

سلام ویس عزیز سال نو بر شما مبارک ببخش با تاخیر

چه شعر زیبایی نوشتی
حال دلت همیشه خوش نازنین
بااون پی نوشتهای زیبای عاشقانه ات دل آدمی را میبری

ونوس عزیزم عید شما هم مبارک باشه . سال خوبی داشته باشی .

در باره ی پی نوشت ها هم ، دیگران سرودند و من فقط آوردم اینجا . در هر حال ممنونم.

ونوس پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:33 http://www.blogparis-tehran.blogfa.com

سلام خانم
ممنونم از حضورت وتشکر برای لینکتون سپاس

عزیزم ممنون ما بخشیده ایم اورا
ولی اگه کمک خواستم پس هستی

سلام بازم مرسی . بله اسم بده جنازه تحویل بگیر

سهبا پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 17:51

با گفته ات موافقم عزیز ؛ اما متاسفانه این دید مثبت در مورد همه آقایان هم مصداق ندارد ! ولی کلیت ماجرا همان است که شما می گویی .

سلام سهبای نازنین.

مگر در مورد خانم ها همه چیز مثبت است؟ سهبا من و شما زن هستیم و می دانیم که گاهی خانم ها چه ها که نمی کنند.!! نگاه خود من جنسیتی نیست. آدم خوب ، خوبه .چه مرد چه زن و بر عکسش هم است.

قندک یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 21:22

اصلا دوست نداشتم که در این ایام بیش از این ناراحتتون کنم. اما فکر می کردم شاید خودتون پست های قبلم را خوانده باشید.من امسال متاسفانه سوم عید مادرم را از دست داده و داغدار شدم. چه نیشی از این بزرگتر و زهر آگین تر؟ آن هم دراولین روزهای آغازین سال نو؟ خدا عزیزانتان را بهتون ببخشه.

سلام.وای مادرتون ر ا خدا گرفت؟ خدا بیامرزش . حالم بد شد. خیلی بد شد. ای خدا . من با این درد آشنایم. هنوز عزادارم. تحت هر شرایط و موقعیتی ، او را در کنارم می بینم. هیچکس مادر نمیشه . متاسفم زودتر خبردارنشدم.دعای خیرش همیشه حامی شماست. خدا رحمتشون کنه. ای وای!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد