لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

تنبلی

امروز خوردم و خوابیدم ، گو دنیا مباش ، چایی خوردم ساز زدم ، دیگه الان احساس کردم دارم می میرم . بلند شم برم راه برم . بالاخره جای خالی خواهرم را باید پر می کردم وگرنه خل می شدم. شاید اگر سیگاری بودم امروز دو سه بسته سیگار می کشیدم ولی خوب به قول دوستان بچه مثبتم ، اهل هیچی نیستم . جز سازم و خودم و کتابام. استادم یه روزی می گفت : ادبیاتی ها بالاخره باید اهل یه چیزی باشند ، دود و دمی و ... چون با چیزایی که می خونند ، گاهی حس منفجر شدن پیدا می کنند که باید به یک وسیله ای تخلیه ی روحی شوند و من این دو راه را که گفتم انتخاب کردم و برای من کارساز بوده ، حالا دیگه منم گارانتی ندارم یه دفعه دیدی یه کاری دست خودم دادم ، خدای نکرده برم راه برم. خداحافظ
نظرات 3 + ارسال نظر
صادق (فرخ) سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 17:54 http://dariyeh.blogsky.com

اصلا تصورش را هم نمی کردم که روزی ویس عزیز بخواهد به دود و دم روی بیاورد .
نمی دانم چرا ؟ با اینکه هیچ گاه تو را از نزدیک ندیده ام ، ولی حس میکنم که نباید اهل این حرفها باشی . همان که فرمودند : بچه مثبت
البته باید بگویم : انشاالله که جای خواهرت پیش شما خالی نباشد .
امیدوارم دیدارهای تان زود به زود تازه شود ... اگرچه این دلتنگیها رهایمان نخواهد کرد .

به خودم قول دادم تا زنده ام به هیچ چیز عادت نکنم .چه برسد به سیگار !

کم کم نبودنش را باور می کنم و عادی میشه. یعنی مجبورم این طور فکر کنم.

هاتف چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:53

سلام
نمیدونم چرا این روزها منم اینطوری شدم!!دلزده! از همه ی انسان ها از تمامی خیابون ها و کلا از دنیا!...
اخبار رو که گوش میکنی فقط تعداد کشته و زخمی اعلام میکنه!! رانندگی که میکنی بیشتر و بیشتر از مردم بدت میاد!....
سر کار که میای احساس میکنی همه چشم تیز کردن تا همین کاری هم که داری ازت بگیرن!!و....
اون وقت به نظرتون میشه دلزده نشد؟!!!
خیلی دلم میخاد خودمو بزنم به بیخیالی...به اینکه به هیچی فکر نکنم و فقط برم و بیام تا عمرم تموم بشه!!...
کاشکی میشد!

دیگه آب داره از سر می گذره. غرق شدیم. یاد آی آدم های نیما افتادم.

کاشکی می شد.

قندک چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:50

سلام قربان. بله فرمودند فراغتی و کتابی و گوشه چمنی... بقیه را خوتان می دانید دیگر.سیگار برای آقایان هم بسی مضر است. خانوم ها که جای خوددارند.من گاهی وقتی می بینم خانومی سیگار می کشد جدا تاسف می خورم که چرا بادست خود وبا صرف هزینه زیاد لطافت خود را بگند می کشد؟ چی بگم... بگذریم

سلام و ارادت .
بله فرمودند . مقوله ی سیگار هم ، درست می گویید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد