لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

لحظه های ناب

درآن سوی شب وروز چه قلب های بزرگی که می تپند هنوز

گفتم صنما مگر تو جانان منی/اکنون که نگه کنم همی جان منی/مرتد گردم گرتوزمن برگردی/ای جان جهان توکفروایمان منی/ پرسیدند:گاه عشق آسمان بودوروح زمین تا چه بارد.گاه عشق تخم بودوروح زمین تاچه روید.گاه عشق گوهری معدنی است وروح معدن تاخود چه گوهر است وچه معدن.گاه عشق آفتاب بود در آسمان روح تا چون تابد.گاه عشق شهاب بوددرهوای روح تا چه سوزد.هرتعریفی که خواهی بر عشق بگذار ولی بدان که عشق به عاشق غیرت دارد.یعنی اگر به سراغت بیاید جز تسلیم راهی نیست.چنانکه عاشق نالد که:توسنی کردم ندانستم همی/کزکشیدن تنگتر گردد کمند.

اما ای عزیز

 

 

اما ای عزیز  از حلاج آغاز می کنم که کشته ی عشق است.عشقی که اورا از فرش به عرش رسانید.وآوازه اش خواهد ماند تا دلی در جهان باشد ودلبری.      

درآینه دوباره نمایان شد:با ابرگیسوانش در باد/باز آن سرود سرخ اناالحق ورد زبان اوست   /تودر نماز عشق چه خواندی؟که سال هاست/بالای دار رفتی واین شحنه های پیر/از مرده ات هنوز/پرهیز می کنند/نام تورا رندان سینه چاک نیشابور/در لحظه های مستی-مستی وراستی-آهسته زیر لب تکرار می کنند/وقتی تو روی چوبه ی دارت /خموش و مات/بودی ما:انبوه کرکسان تماشا/باشحنه های مامور:مامورهای معذور/همسان وهمسکوت ماندیم/خاکستر تورا/باد سحرگهان/هرجا که برد/مردی زخاک رویید/در کوچه باغ های نیشابور/مستان نیم شب/آوازهای سرخ تورا/باز ترجیع وار زمزمه کردند.نامت هنوز ورد زبان هاست.