با دست های زمینی ام در خاک نهادمش و با دلم ،نظاره گر پرواز روحش شدم.با چشمانم در جستجوی حضور بی حضورش خواهم ماند.و طومار خاطراتش و مهربانیش مرا تا هستم در هم می پیچد.دیگر سخن ها را من می دانم و دلم و او.
پ.ن:امشب که اومدم اینجا دلم گرم شد و چشمم گریست که چقدر دوستان وبلاگیم بیادم بودند.چقدر با واژه نوازشم کردند.چقدر مهربونی اینجا هست.و چقدر نیازمند این مهر هستم.دست پر مهرتان را از شانه هایم بر ندارید که سخت نیازمند آنم.
پ.ن:دلم می خواد اسم تک تک شما را بیارم و تشکر کنم.از پرنیان عزیزم که در تمام این لحظات سخت،حتی در بهشت زهرا و روز های بعد ،هر روز کنارم بود.از فرخ عزیز که پستی برای من گذاشته،از فرید مهربان،از دانیال عزیز،آفتاب مهربان،فتح باب عزیزم،بی یار عزیزم،ققنوس عزیزم،باران مهربان،احسان عزیز،مهسای گلم، قندک عزیز،
ستوده گلم،آرمان مهربان،کورش عزیزم با آن بداهه ی زیبا،آذرخش مهربان،یک زن عزیز،خلیل دوست خوبم،مریم گلم،و تمام دوستانی که اسمشان یادم نیست تشکر می کنم .و می گویم که همه را خیلی دوست دارم.امید که همه سالم و شاد باشید و غم نبینید.
سرکار ویس ، چشمم را چشم به راهم که با نگاهی هزارگانه ، رنجهای هزارگانه ات را بگرید ، عزت و عظمت مقیم روح والای مادر مرحومتان !
ویس عزیز
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
هرگاه جمعی در جایی گرد هم می آیند. دارای مشترکاتی اند که آنان را به هم نزدیک می کند
که ما در اینجا چیزی نیست دلیل پیوندمان ،جز همراهی دل
شاد باشی به وسعت دریا
و غمت همچو قطره باد
حداقل کاری بود که از ما بر می امد
اگر همدردی نمی کردیم چه می کردیم
در دنیای مجازی اگر قلبی واقعا وجود دارد برای همدردی بکار می آید وگرنه اینهمه نوشتار به چه کار می آید
انشاله در سایه طوبی در بهشت خداوند قرین رحمات الهی باشند
سلام ویس گرامی
حال شما؟
از خدا می خوام که بهت صبر بده و روح اون مرحوم قرین آرامش باشه و شما و خانواده محترم در کمال سلامتی
ممنونم که قابل دونستی و اسم منم نوشتی.این کمترین کاری که از دست ما بر میاد.تو لایق بیشتر از اینها هستی
بهرحال هر کار دیگه ای هم هست ما در خدمتیم
با آرزوی موفقیت و بهروزی
زندگی بازیگردان عجیبی ست. آنچنان ما را به بازی می گیرد که مبهوت می مانی مگر خودت خواستی بازیگر این نمایش باشی؟ مگر از تو سوالی شده بود ؟ مگر به تو پیشنهادی داده اند؟
می دانم که از روز رفتن هر روز به دنبال گمشده ای میگردی. می دانم که گاهی با سادگی و نهایت نیاز به دیوار روبرویت خیره می شوی که شاید نوری بر دیوار ببینی یا حرکت پرده ای را احساس کنی و شامه ات را تیز می کنی شاید بوئی آشنا از عبور رهگذری که دلتنگش هستی روحت را بنوازد! می دانم که گاهی در خیابان به دنبال رهگذری به سرعت راه می افتی تا به او برسی و ببنی آیا چهره ی رهگذر همان چهره ی گمشده ات هست؟ می دانم که هر حرفی و هر سخنی از هر کسی یادآور یک دنیا خاطره می شود و همراهش بغضی و اشکی که به سختی در تلاشی پنهانش کنی.
تمام این رنجها را یک به یک می دانم و از خدا می خواهم این راه را نیز بر تو هموار کند ، قدرتی به تو بدهد که یادآوری هر خاطره، لبخندی بر لبانت بنشاند و سپاسی از پروردگار برای بودن روزهای قشنگ ...
خدا را سپاس که وقتی کسی می رود باز هم کسانی دیگر هستند که حضور گرمشان قلبت را برای تپیدنهای بیشتر انگیزه باشد.
صدای باد می آید
برخاستم و آب نوشیدم
و ناگهان به خاطر آوردم
که کشتزارهای جوانٍ تو از هجوم ملخ ها چگونه ترسیدند
چقدر باید پرداخت ؟
چقدر باید برای رشد این مکعب سیمانی پرداخت؟
ما هر چه را که باید
از دست داده باشیم ، از دست دادیم
ما بی چراغ به راه افتادیم
و ماه ، ماهٍ ماده ی مهربان ، همیشه درآنجا بود
در خاطرات کودکانه ی یک پشت بام کاهگلی
و بر فراز کشتزارهای جوانی که از هجوم ملخ ها می ترسیدند
چقدر باید پرداخت ؟! ...
جایش تا همیشه سبز باشد و یادش برقرار ...
برایت آرزو می کنم که سبزی جای خالی اش و بزرگی یادش ، برای تو الهام بخش زندگی باشد...
خوشحالم که دوباره برگشتی (گل)
سلام ویس عزیزم .![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
باز هم از صمیم قلبم بهت تسلیت میگم خدا برات آرزوی صبر میکنم .
انشالله که خدا یک همدم خوب ومهربون نسیبت کنه که روزهای تنهایت را به زیباترین شکل پر کنه .
ای کاش میتونستیم از نزدیک کاری برات بکنیم اما متاسفانه نمیشه اما ما همیشه در کنارت هستیم .
مواظب خودت باش عزیزم
درست گفت پرنیان:
" تنها نیستی عزیز دلم ... "
.
.
اینهمه دوستی خوب
اینهمه بودن بی بهانه..
بنی آدم اعضای یک پیــکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضــوها را نمـــاند قرار
ویس عزیزم برای دل پر دردت آرامش و صبر از خدا می خوام مثل همون روزهایی که عاشقانه کنار مادرت بودی ...
این راهیست برای همه ما انسانها .. دلتنگی هات .. غم از دست دادن عزیزت .. بهونه گرفتن هات همه و همه رو با جون دل می پذیرم .. این تنها کار کوچکیه که می تونم برات بکنم عزیزم ..
تو را دوست دارم
وهمه صبحگاهان و شامگاهان
نقش تو را بر آیینه ها میزنم
وآهنگ صدایت را
برای قناریهای خسته
وپیر می فرستم
وسلامم را با عطر گندمزارهای طلایی
به سویت رهسپار می کنم
مادر٬ چون همیشه گرمای حضورت را
درون شبنم های غلطیده بر
روی گلبرگهای بهاری
احساس میکنم
امروز برایت می سرایم
شعر محبت را
برای تو که قلبم
به شوق تو تپیدن گرفت
برای تو که هنوز لالایی عاشقانه ات
در گوشم است
برای فرشته ای که از آسمان آمد
ومادر نامیده شد تا ما
در وجود نازنینش بیابیم
هر آنچه از عشق و ایثار باید بدانیم
ویس عزیز من .. ویس دوست داشتنی من ..
خوشحالم که دوباره به جمع ما اومدی نازنینم ..
خدا رحمت کنه مادر بزرگوارت رو عزیزم .
عیدت مبارک عزیزم .![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
برایت آرزوی روزهای پر از آرامش راخواهانم .
صبحی دیگراست
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
به رسم ِ مرسوم
آمدم تا اولین عید را به تو عزیز و بازمانده گان دلسوخته ی دیگر
عرض و ارادتی دیگر داشته باشم
و آرزومند
طلوع خورشید شادی تان باشم
چه زود از دست می دهیم
چیزهایی راکه
برای به دست آوردن شان
سالها منتظر مانده ایم.
سلام ویس عزیز
همدل می شم با بی قراری هاتون
و برای آرامش این روزهات دعا می کنم
هنوز روزهای پرستاری از مادر را که با آن همه امید و اندوه
پشت سر گذاردی به یاد دارم . نوشته ها و حس و حالت در اعماق جانم رسوخ کرد و وقتی فهمیدم که آن یار برای همیشه رفته
دلم گرفت . اینک به روزها و سالهای بسیاری فکر کن که باید به او بیندیشی تا از یادها نرود . خاطره هایش را برای کسان و عزیزان مکررا تعریف کن تا زنده بماند و از خاطر نرود .... و گاه برایش گریه کن که این نیز بسی خوب و نیکوست ....
وقتی پدرم از دنیا رفت ُ اینها را روی سنگ قبرش نوشتم :
من نمرده ام منزل عوض کرده ام در تو که مرا میبینی و بر من اشک میریزی زنده میمانم
آرزومندم بار غمهایت سبکتر شود تا آنگونه که خواستم عمل کنی !
من امروز روزه ام ، گفته اند ثواب روز امروز بسیار است. ثواب ر.زه ام برای مادر شما. روحشون شاد
امیدوارم به زودی دل خودت هم شاد بشه... خدا خودش این کار رو خوب بلده
شب جمعه ست برای مادرتون حمد و سوره هم خوندم
سخته خیلی سخته ... این حرف ها ...
خدا حواسش بهت هست ...همین
سلام دوست عزیز.شرمنت شدم بخدا.من خیلی وقته سر نزدم و مصیبت وارده بی خبر.خدا بهت صبر بده واقعا.امیدوارم منم در غم خودت شریک بدونی...
سلام چقدر غلط دیکته ای داشتم!
من امروز روزه ام ، گفته اند ثواب روزه امروز بسیار است. ثواب روزه ام برای مادر شما.
ویس عزیز وبا احساسم بازهم تسلیت می گم. اون روز که اومدم وبلاگت و دیدم نوشتی مادر رفت. غم دنیا رو دلم سنگینی کرد. همش پست شیرین تو ذهنم میامد و...
می دونستم پرنیان عزیزم کنارت هست. برات دعا می کنم و بدون که تنها نیستی و همه ی ما داغدار مادرت بودیم وهستیم.
مراقب خودت باش عزیزم.
نگران نباش ویس عزیز...زندگی یه اتفاقه و تو دل همین اتفاق خیلی اتفاقات دیگه ممکنه رخ بده...مثل این که یه روزی یه جایی توی همین زندگی ممکنه با مادر ملاقات کنی...و مادر تو اون موقعیت می تونه شکل های مختلفی داشته باشه...به شکل یک پرنده- یک رویا- یک گل در باغچه- یک شعر- یک ملودی فی البداهه با سه تار و خیلی چیزهای دیگه...اما همیشه و در هر شکلی خودشه...خود خودش...همون مادر همیشگی که عطر مخصوص به خودش رو داره...
به سوررئالیسم باور دارم...تنها چیزیه که می تونه واقعیت موجود رو شکست بده...
شادی از آن تو...
پیروز باشی
سلام..
سلام .نمی دونم باید چه جوری بهتون تسلیت بگم .دوبار سعی کردم تماس بگیرم ولی نشد که با هاتون صحبت کنم .البته بهتر شد چون متاسفانه در چنین شرایطی زبانم بند می آید و نمی دونم چی باید بگم. مادر بسیار نازنینی داشتید.الان یک هفته است که دارم به این موضوع فکر می کنم که باید قدر تمام لحظاتی که با هم مستیم را بدانیم.
سلام
بر شما و تقدیم تان اثری از استاد عزیزم امین پور:
سرا پا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود ما دیدهایم
اگر خون دل بود ما خوردهایم
اگر دل دلیل است آوردهایم
اگر داغ شرط است ما بردهایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گردهایم
گواهی بخواهید: اینک گواه
همین زخمهایی که نشمردهایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر بردهایم
یاحق
سلام و درود. خوشحالم که بار دیگر حضور گرمتان را نظاره گریم.
این تنها انجام وظیه بسیار بسیار کوچک و ناقابلی بود که توانستیم بجا آوریم. از هیچ چیز خبر نداشتیم وگرنه وظیفه بود که در مراسم نیز شرکت کنیم. خداوند روح بزرگ آن مرحومه را قرین رحمت و به شما صبر جمیل عطا فرماید.
سلام و درود
سلام ... امیدورام خوب باشی... :)
وظیفه بوده دوست خوبم
امیدوارم از این به بعد زندگیت سرشار از شادی باشه و تو شادی ها باهات شریک بشیم
فقط لطف بوده.ممنون
سلام ویس عزیزم امیدوارم خوب خوب باشی. دلم هوات رو کرد. دوستت دارم گلم.
سلام عزیزم.منم دلم تنگت شده دارم سعی می کنم مثل گذشته باشم.دارم سعی می کنم.