هورررررررررررررررررررررررررررا من تا چند ساعت دیگه به دنیا میام. تولدم پیشاپیش مبارکم باشهاینم یک گل برای خودم.
شب یلدا به دنیا اومدن خیلی کیف داره.چون هیچ کس یادش نمیره اینم یک کادو به خودم
اینم یک موزیک برای خودم از نوع شیش و هشت
زمستون که میاد همه با نوار درز و دورزای پنجره هاشونو می بندند تا سرما نیاد . منم تمام درزهای دلمو بستم تا همه چیز توش بمونه و نیاد بیرون . تا حتی خودم نشنوم چمه !!! اونا می خوان از بیرون هوای سرد نیاد تو و من می خوام از تو آتیش نیاد بیرون. ولی گاهی ذوب می کنه و میاد و تمام هستی منو به آتیش می کشه ، میشم یک آدمی که دیگه نمی شنوه و راه می رم ولی جلومو نمی بینم . غرق میشم توی تمام اون حس غریبی که در دلم زندانی کرده بودم . نه اینکه دوستش نداشتم ، نه ، چون خیلی عزیز بود نباید میومد و کسی حسش می کرد. شایدم من می خوام فقط مال خودم باشه . هیچکسی جای اون احساس را نمی گیره . جدا میشم از تمام بایدها و نبایدها و روزمرگی ، میشم همونی که می خواد ، پام رو زمین بند نمیشه ، تمرکزم را از دست میدم . همه چیز برام ، جز او ، کسالت بار میشه ، میشه بلور خاطراتی که باید یواش یواش بهش فکر کنم ، نکنه بشکنه ، نکنه غفلت پاکی برسد از پس کوه ، میشه مثل یک شومینه ی داغ و یک صندلی و یک جام شراب که آهسته آهسته بنوشی و گرم شوی ، بعدشم خمار نداره ، تا مدت ها سکرش وجودت را پر می کنه و مست مست می شوی
من خود ای ساقی ازین شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه ی دیگر ببری از دستم
این حس باید کم کم برگردد ، زندگی خیلی بیرحمه ، باید دستمو توی جیبم کنم و مثل یک آدم رام و آروم برم سرکارم و هر از چندگاهی بگم به به زندگی زیباست ، آسمون را که نگاه می کنم نیمه ابری است ولی هواشناسی دلم ، آسمون دلم را ابری گزارش می کنه و احتمال طوفان کاترینا را می دهد . باید تدابیر لازم را برای جلوگیری از فروریختن و آوار بکنم.
خلوت نشین خاطر دیوانه ی منی ، خلوت نشین ، خیلی این عبارت را دوست دارم. وقتی دور می زنی و تنهایی برایت بهترین دوست می شود ، موقع حضور خلوت نشین دلت می شود ، همونی که باهاش دیوانه وار سر به قالب تنت می زنی که بشکند این تن ، که رها شوی ...
در عشق تو انبوه است تنهایی من