تقریباْ نمی خوابم.شاید دو سه ساعتی.نه پیوسته. خودمو کشیدم بردم کافه ،نشستیم حرفای گنده گنده زدیم.و مغزم پرشد .از ساعی رد شدم غروب بود.قوی سپیدی که هیچ نشانی از قو بودن نداشت کنار حوضچه ی بسیار کثیف پارک خوابیده بود.شایدم مرده بود.نمی دونم.مزه ی اسپرسو توی دهنم بود.چقدر خیال بافته بودیم و واقعیت انگاشته بودیم.چقدر ورق زدیم خوانده هایمان را.ولش کردم بابا حوصله ندارم.نشستم روی نیمکت و مردم را تماشا کردم.هوا گرمه.
چشمم روشن !
کافه ؟ اون هم تنها تنها ؟
قهوه اسپرسو ؟!! قو ؟؟!! پارک ساعی ؟!!
دیگه چی ؟
صد بار بهت گفتم از من غافل نشو ، از دست میرما
قو ؟ اون هم در این هوای گرم ؟ گرفتار در همهمه و شلوغی شهری که حتی یک لحظه در خاموشی و سکوت فرو نمیره!
یاد قوهای خاکستری افتادم ... هر سال بدون استثنا میومدن روبروی آبگیری در مقابل هتل سفیدکنار انزلی و من همیشه برای دیدن شون میرفتم . مثل یه رویا بود .
الان بیشتر از ده ساله که نمیان . چون آبگیر رو با زباله های بدبو به گند کشیدند و من گاهی اوقات در اواخر اذر ماه میرم تا اون همه زشتی و پلیدی رو ببینم و در عین حال اون همه زیبایی و صداهای زیبا رو در ذهنم تداعی کنم . دل من گریه میخواد . اصلا قوی زیبا چه نسبتی با این هوای گرم داره؟؟
سلام.واقعاً چه نسبتی داره ؟ اگر سری به پارک ساعی بزنید با شناختی که از شما دارم برای این پرندگان مظلوم گریه خواهید کرد. چه اصراریه که اونا اونجا باشند؟
سلام و درود فراوان بر بانوی فرهیخته و علی الخصوص اهل اسپرسو. البته بنده ترکش را ترجیح میدم.فکر نمی کنم اون قو بوده باشد علی الخصوص اگر مرده بوده باشد. چون دکتر حمیدی طور دیگری فرموده:
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد. فریبنداه زاد و فریبا بمیرد. رود موقع مرک تنها به کنجی....
سلام و ارادت . بله شعر حمیدی را خوندم اما مقصود شاعر پرندگان آزاد در طبیعت بودند که شکل مردنشان را خودشان تعیین می کردند نه این اسیران و در بندان بیچاره. اگر بشینی و نگاهشون کنی اونقدر افسرده اند که گریه ات می گیرد.
سلام
خوبی؟
خوشی؟
خوش میگذره
به به خوشبحالت
هوا گرمه؟
پس ببین ما چی می کشیم
شاد و تندرست باشی
سلام .کاملاً درست گفتی اگر اینجا گرمه حداقل گرد و غبار نداره.اخبار آبادان و دیگر شهرهای جنوب را راجع به هوای آلوده گوش می کنم.ولی خوب چه کنیم؟
مواظب سلامتی خودتون باشید.
سلام ویس عزیزم خسته نباشی از اینهمه کار ودوندگی.
در این هوای گرم وبا اینهمه بدبختی که این دولت رو سرمون ریخته حوصله برای کسی نمیماند چه برسد به قو ها .
انشالله که همیشه سالم باشی وسرحال
سلام ستوده ی عزیزم .خوبی؟
فکر کنم رشد صعودی قیمت مرغ باعث شود که شبی ، وقتی ، بالاخره ازداخل دیگ یک آدم زیر خط فقر( مثل خودم) سر در بیاورند.بیچاره ها
چقدر خیال بافته بودیم....
چقدر امید در دل کاشته بودیم...
حالا از همه اینها فقط همین سه نقطه مونده باقی...
کاش
میتوانستم
دوست بهتری باشم
کاش
بودنم
با نبودنم فرقی داشت...
ویس عزیز
سلام و ارادت
اسم دوستای وبلاگی ، برای من شخصیت هایی حقیقی تر از اونایی است که نزدیک من هستند. دوستان بسیار خوبی که دلتنگت می شوند .ناراحت باشی ، غصه ات را می خورند و با شادیت ، شادند.از تو هیچ چیزی نمی خواهند .و فقط حس پشتگرم بودن را به تو منتقل می کنند. شما هم برای من یک دوست خوب هستید . همین که نوشته هایم را می خوانید برایم باعث خوشحالی است.
ویس نازنینم سلام ..
دوستان حرفای گنده گنده ات رو تو وبت دوست دارن با ما نیز از این حرفا بزن .. با جان دل گوش می کنیم .
سلام آفتاب مهربان.
بنده شاگرد شما هم نیستم .چه برسه به اینکه حرف بزنم.
اون قو درد نمیکشه . چون طبیعت رو ندیده . نمیدونه چی کم و کسر داره . درد مال کسیه که بفهمه . کم بودنو بفهمه .
زندگی برای کسانی که کسورات رو میفهمن دردناکه ولی با این حال این درد رو ترجیح میدن به درد نفهمی .
هرچیزی تاوانی داره ، تاوان دانستن رنجه.
ولی فکر نکنم منظور دکتر حیوانات بوده باشند ها؟چون که آخرش فرموده تو دریای من بود آغوش واکن/ که می خواهد این قوی زیبا بمیرد!!!البته بازهم حکم آنچه تو فرمایی!
شایدم به قول شما استعاره مصرحه از معشوق بوده، چی بگم