هرگز نخواستم شخصیت پروری کنم،ویا دریوزه گری باشم که مداهنه می کند،ولی هرگاه که فضای اینجا بسیار دلتنگم می کند و می رود که از دست بروم،یاد بزرگ انسان هایی می کنم که در این فضا ،شب ستیز بودند،عاشقانه زیستند و در سکوت به بلندای قله ی رفیع دماوند شدند.زیر همین آسمان نفس کشیدند،و هرگز روحشان را در گرو هیچ خواسته ای به فروش نگذاشتند،وعجبا که در این انزوای تحمیلی ،بسیار شناخته شده هستند.برای همین نفسی به راحتی از پس پشت قرون می کشم که من در طومار این همه عشق و اینهمه عظمت پیچیده می شوم.که پس :تا شقایق هست ،زندگی باید کرد.می خواهم از یکی از این بزرگان،{که این مرز وبوم بسیاری از انان را در دامنش پرورانده است}یادی بکنم محمدرضاشفیعی کدکنی متولد دیار خیام و عطار،پژوهش گر،شاعر ،نویسنده و...بسیاری عناوین دیگر .ولی بزرگترین خصیصه ی او آزادگی و وارستگی اوست.او مصداق بارز این بیت حضرت حافظ است:سرم به دنیی و عقبی فرود نمی اید/تبارک الله ازاین فتنه ها که در سر ماست/در تمام بحران ها او با سلاح شعرش در خدمت مردم بوده است.می سراید:می خواهم/در زیر آسمان نشابور/چندان بلند و پاک بخوانم که هیچ گاه/این خیل سیل وار مگس ها نتوانند/روی صدای من بنشینند/می خواهم در مزرع ستاره زنم شخم/وبذرهای صاعقه را یک یک/بادست های خویش بپاشم/وقتی حضور خود را دریافتم/دیدم تمام جاده ها ،از من/آغاز می شود/ای حاضران غایب از خود،ای شاهدان حادثه از دور//من عهد کرده ام/حتی اگر یک شب ،رم را پس از نرون به تماشا روم/دیوانه ای که می خواهد/زنجیر را به گردن تندر در افکند........او استاد دانشجویان مقطع دکترای ادبیات فارسی است واز سال ۱۳۵۲ در بیشتر مراکز معتبر حهانی تدریس داشته است.بسیاری از متون دیر فهم را به زبانی بسیار ساده بیان فرمودند از آن جمله:اسرار التوحید-مختار نامه-الهی نامه-گزیده ی غزلیات شمس و...که همه ی آن ها در این مجمل نمی گنجد. استاد بزرگوار ،بسیار زندگی کن که بسیار دوستت داریم و نیاز مند به توییم.
سلام ویس ۹۹ ساله !! ممنون که از استاد کدکنی یادی کردید!
امیدوارم عمرتان به درازای عمر نوح باشد.
زیبا بود.یادشان گرامی