سیزده آبان برای شما چه مفهومی دارد؟
۱- یه روز نحس
۲- یه روز خدا
۳- یه جای لعنتی
گزینه ۳ صحیح است
یه جایی که توش داروهایی است که به قیمت جون آدماست
یه جایی که وقتی واردش میشی کاهی،وقتی خارج میشی کوهی از نوع آتشفشان
یه جایی که برای یک آمپول باید حقوق ۲ماهت را بدی ،تازه اگر خوش شانس باشی وگرنه..
یه جایی که کارمندانش به بدبختی ی مردم لبخند می زنند
یه جایی که هوا نیست
یه جایی که رنج در نهایت کمال معنی می شود.
یه جایی که بیمه معنایی نداره
یه جایی که مریضاش دیگه حتی سر به آسمون هم ندارند
یه جهنم
هر وقت خواستی بترکی و منفجر بشی و های های گریه کنی ۲ دقیقه برو به اون لعنتکده
با نوشتنش هم...
میتونم درک کنم ... چند سال قبل داروهای شیمی درمانی پدرم رو از اونجا می گرفتم ... سخت بود و عذاب آور!
همیشه باید با دلهره ی کمبود پول وارد میشدم و این برام خیلی سخت بود . مریضها وقتی میومدن و میفهمیدند که داروهاشون رو اونجا دارند ُ خیلی خوشحال میشدند ... اما با شنیدن رقم و قیمتها حالشون به هم می خورد و این آه از جگر آدم در میاورد ...
سلام دوست خوبم.تو هم درد کشیده ای و می دانی.یه روزایی می خوندم یا می شنیدم مردی برای اعتراض خودشو جلوی فلان وزارتخونه آتش زده خیلی نمی فهمیدم فقط ناراحت می شدم.ولی این روزا منم گاهی از ذهنم رد میشه برم جلوی وزارت بهداشت...
چه شده بانوی موقر و همیشه بردبار مارا؟
ابتدای امر فکر می کردم . اشاره به روز دانش آموز داری نگرفتم موضوع را !!!!!!!!!!!!
کشیده شد به بیمارستان و دارو
منکه همه ی روز هام گزینه ی سومه
وای خدایا .چرا شما چرا ناراحت شدم.دوست نازنین.خیلی چیزا شده .باید صبوری کنم؟نمی دونم.
از این جاهای لعنتی تو این لعنتکده ی ما زیاده !!!
اه اعصابم داغون شد یاده کسری افتادم اونم یه خراب شده ی دیگس البت اگه خرابم نشه خودم خرابش میکنم
کسری حتما اون بیمارستان خراب شده س.مثل هتل ۵ستاره پول می گیرند وتازه...
ممنون که به من سر زدی.احساس کردم همدردی .بهت سر می زنم.
چرا این سیزده آبان اینقدر بد شگونه؟
سلام ویس عزیز.
خدا نکنه هیچ کس پاش به همچین جایی باز بشه .
وتو چرا عزیز ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من هم مثل همه ی گرفتارها .پسری از دوستانم که تک فرزند خانواده است ودانشجوی پلی تکنیک ؛ام اس ؛گرفته. داروها بسیار گرانند.البته این بیماری انجمن دارد.وگاهی کمک های کوچکی برای دارو بهشون میشه ولی جوابگو نیست.برای کسی مهم نیست که این پسر رتبه چندم دانشگاه بوده .خوب بره بمیره برای کسی مهم نیست ولی اگر کسی گزارش کنه که مثلا ایشون در دانشگاه بعله...فورا خدمتش می رسند.
خیلی سخته ...
توی این مملکت با این وضعیت اسف بارش بیماری از هر نوع اکیدا ممنوع !
چون همه بیمار های خاص و صعب العلاج از نظر اینها بمیرند بهتره.بیمه ماهینه اش را می گیرد ولی موقع سرویس دادن به مردم تمام داروها آزادند
یاد داروهای شیمی درمانی خواهرم افتادم وگریه ام گرفت .
نمیدونی آن دختر معصوم چقدر درد کشید وما چقدر برای به دست آوردن داروهای گرونش به این ور وآن ور میرفتیم .
این جور مواقع که آدم خودش ناراحته از بیماری طرف دیگه کار این جور مراکز روغن داغ این درد را صد برابر میکنه
خبر دارم.عزیزم.خیلی خوب خبر دارم
یاد یک ضرب المثلی افتادم
این بود نه سواره از پیاده خبر داره ونه سیر از گرسنه .
حالا اینها میخوای درد ملت را بفهمن
کاش سواره و سیره یه نگاهی هم به پیاده و گرسنه می انداختند.
کلا ما ایرانی ها تا جایی که کمک و نوع دوستی هزینه نداشته باشد ، پیش قدم همه اقوام هستیم ، به طور مثال چرخ ماشینت که پنچر باشد یا یکی از درب ها خوب چفت نشده باشد ، همه ملت بوق و اشاره میزنند که اخوی درب باز است ، اما امان از روزی که وسط اتوبان بنزین تمام کنی ، دیگر اصلا دیده نمیشوی ، این حکایت بنزین چند صد تومنی بود ، دارو و درمان که دیگر جای خودش !!!
تمام حرف را در همین چند جمله گفتی .ممنون.باید در دانشگاه های ایران رشته روانشناسی مخصوص ایرانی ها تاسیس بشود.عجب کویری است اینجا.دلم می خواد یه روز یکی از این مسئولان از صبح تا شب بره اونجا ،البته ناشناس.می خوام ببینم وقتی داره بر می گرده چه حالیه؟
سلام
با سپاس از شما. از این گونه بسیارند.
سلام.ویس نازنین.
یه جایی خلاصه ما باید این نحسی سیزده رو میدیدیم .ممنون که به من هم سر زدی هر چند قسمت اول کامنتت رو فهمیدم ولی جمعش و حلش همراه با قسمت دوم برام سخت شد.
سلام دوست خوبم الان یادم نیست چی نوشتم میام به دسته گلی که به آب دادم سر می زنم توضیح می دهم.
زمین خشک را قطره ای کافی است
تا به حیاتش امیدوار باشد
و مرا مصرعی و یا بیتی
3 بیت که حکم باران را دارد برای این زمین تفتیده
سپاسگذار مهرت عزیز
من از بینوائی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
دوست مهربونم ممنون.اگر همین چند دوست وبلاگی من دنیا را اداره می کردند ،قطعاْدنیا بهشت می شد./عاشق شعرم و دنیای منه.باز هم از اینهمه مهربونی ممنون
سلام ویس گرامی
حال شما؟
متاسفانه نمی دونم چرا مردم اینجوری شدن.این همه به ایرانی بودن خودمون و تمدن چند هزار ساله و انساندوستی و ... مینازیم اما اینجور جاها خودمون رو نشون میدیم.بجای اینکه به بیمار و خانواده اش کمک کنن و با این بیماری و گرفتاری باری از دوشش بردارن و...بقول شما لبخند میزنن.کاش فقط این بود
آخه بیمار که بیماری رو از خونه باباش نیورده که، بخاطر هزار جور فشار و بدبختی و ناسالم بودن محیط زیست و آلودگی های مملکت این بیماری رو گرفته.بعد باید داروهارو به این قیمت بخره. کاش حالا دارو ها هم اثر داشت.اونوقت سرمایه های مملکت کجا میره؟!؟! تازه کلی منت میزارن که داریم بهتون لطف میکنیم.بعله لطف میکنن توی بیابون های اطراف رهامون نمی کنن
جالبه یه بار مسئول بیمه گفت چرا اینقدر زود دفترچه ات تموم شده؟؟نیست که خیلی پولشم میدین؟نیست که همه چیز آزاد نیست؟؟حتما میرم با دفترچه قند و نبات میگیرم می خورم. خیلی لجم گرفت
بگذریم....
امیدوارم کسی بیمار نشه و کارش به اینجور جاها نخوره
شاد و سلامت باشید
سلام.می دونی اگر یک روز آرزوی منو بپرسند چی می گم؟آرزوم اینه که در کشوری زندگی کنم که قانون بر آن حکم فرمایی کنه که هر کس بتونه وقتی با بی عدالتی روبرو میشه جایی برای شکایت داشته باشه.و به دادش برسند.باور کن گاهی قلبم در حال ترکیدنه وقتی می بینم این آدمای پیر و ناتوان را از داروخانه به اداره تامین اجتماعی می فرستند و دو باره آن ها دست خالی به دارخانه بر می گردند.شاهد چنین وضعی چگونه میشود بود.وای جنگل را بیابان می کنند
سلام عزیزم
نمی خوام نمک روی زخمت بپاشم فقط می تونم بگم باز هم صبر کن ..صبر
سلام مهربونم.ممنون هزار بار.
خیلی سخته متاسفم .کاش زندگی جور دیگری بود.
واژه ی سخت،شاید آسان ترین شکل این درد است
سلام ویس عزیز
خوبی؟
ممنونم که اومدی وبلاگم واسم نوشتی
خیلی خیلی خوشحالم کردی
آرزوی قشنگی کردی.اما عدالت اینها فکر کنم این باشه که به هیچکس دارو ندیم تا عدالت برقرار باشه.با این وضع خدا کنه هیچکس به دارو و درمان و بیمارستان دکتر ...محتاج نشه
دوستمون آقای دانیال خیلی حرف جالبی زدن
خوشحال و تندرست باشی
سلام بابا من همیشه میام سر میزنم.همیشه سالم باشی.وتوانا.ولی بالاخره بیماری هم هست.ولی تو این مملکت کسی که بیمار میشه باهاش مثل متهم رفتار میشه.بجای اینکه نازشو بکشند.باید ناز دکتر و داروخانه و کوفت و زهر مار را هم بکشه.
واااااای بمیرم الهی. خدا پای هیچ تنابنده ای را به این جور مکان ها باز نکنه الهی. خداهیچ کس را به دارو مدیون نکنه و اگر کرد دینش را زود ادا کنه. می فهمم و کاملا درکت می کنم .چون بارها و بارها به این مکانها رفته و اذیت شده و حس می کنم چه کشیده ای. خداوند اجرت بدهد
کاش خدا به مریضا پول می داد تا بتونند امپول دو بار در ماه به قیمت ۱۲۰۰۰۰۰تومان را بخرند.
می خواستم از سختی هایی که پارسال برای گرفتن داروهای شیمی درمانی و چیزای دیگه پدر خانومم متحمل می شدم بنویسم اما وقتی نظرها رو خوندم دیدم ای بابا اینجا همه خودشون درد کشیده اند. بعضی وقت ها خیلی از دست خدا حرصم میگیره که آخه چرا من اینجا به دنیا اومدم چرا تو یه کشور درست درمون بدنیا نیامدم اما باز فکر می کنم جای شکرش باقیه که تو یکی از این کشورهای آفریقایی بدنیا نیامدم. راسته که می گن خدا همیشه جای شکر رو باقی می گذاره.
ما ایرانی ها را به مرگ گرفتند به تب راضی شدیم.همه مون دنبال یه خدا را شکر هستیم تا بتونیم زندگی کنیم به جای تغییر اوضاع،مجبوریم خودمونو با شرایط وفق بدیم.
آیا کمکی از این کمینه بر می آید ویس عزیز؟بخدا بی تعارف میگم؟اگر بشود بعضی موارد را تقسیم کرد مسلما فشار کمتری را می توان تحمل کرد
شما با مهربونیهاتون برای من بیشترین هستید .ممنون از مهربونی ها
فشارها طاقت فرسا شده .داری اذیت می شی وبه تنهایی نمیتونی این بار سنگین را به مقصد برسانی. آیا هیچکس نیست که سر این محموله سنگین را بگیرد که تو کمتر زجر بکشی؟کاش لااقل یک چرخ دستی داشتی
دوستانی دارم بهتر از آب روان..وخدایی که در این نزدیکی است
هر کلمه پر مهر شما آبی بر آتش دلم است.ممنون
با خواندن این پست بشدت نگرانتون شدم ویس عزیز. نگران سلامتی تون.نمیدونم چه کاری می تونم براتون بکنم؟ کاش می تونستم.تاکنون که بوده اید بازهم پیشنهاد می کنم صبوری کنید
درسته که من بیمار دارم.ولی باور کنید با تمام مشکلات :
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
تو می توانی و باید بتوانی به آن لحظه های ناب بر گردی ویس عزیز
ضمنا آدرس من در لینکتون هست.موفق باشی
سلام .بله ببخشید بی توجهی کردم.پیام رسا.ممنون که به من سر زدی.منهم امیدوارم که بتونم..
بانوی ما در وبلاگ بنده واسه شما پیغام گذاشته
تشریف بیارید بخونید
حتما خدمت سلطان بانو می رسم.
سلام ویس مهربان .
تو وب آرمان هم جواب نظرت را دادم .
اما اومدم اینجا از خودت هم تشکر کنم وبرات آرزوی خانه ای گرم وعاشقانه را آرزو کنم .
همینطور سلامتی برای خودت ودوستان وخانواده ات عزیزم .
نگران نباش خدا بزرگ است .
و خدایی که در این نزدیکیست لای ان شب بوها پای آن کاج قشنگ
موفق باشی
وااااااااااااااای چقدر خوشحال شدم شما اومدی بهم سر زدی.ممنون.کاشانه ی عشقتان هروز گرمتر و مهرتان به هم هر روز افزون تر باد.
آیا هیچ به هلال احمر سرزده ای؟ پیش مسئولینش رفته ای. حرفت را به آنها گفته ای؟ فکر کنم راهی وجودداشته باشد برای چنین معضلاتی.اینطور که نمی شود؟!
بله رفتم .ببخشید نگرانتون کردم خودتون کم گرفتار هستید!تازه مردم چی؟همه آدمای مریض چی؟باید یک فکر اساسی کرد برای بیماران.
مرسی عزیزم که اومدی نظر لطفته....وب خودتم خیلی خوب قشنگه...خیلی خوشحال شدم که اومده بودی...راستی چرا پیامام برات باز نمیشه؟؟؟فکرکنم باید ببندی بعد دوباره باز کنی...باز بیا
سلام.اسمتو نگذاشتی ولی فهمیدم کافه هستی
گمانم سه تار میزدی
اگه اشتباه نکنم
چه لذتی داره در طبیعت و جمعی دوستانه و مجلسی از شعر و موسیقی
با اینکه اینهمه نزدیکم ولی این جملات زیبا و احساسی تو عزیز
یاد گذشته ها که حالا خاطره شده افتادم
ما منتظر همه ی دوستانیم
گلستان با حضور گل هاست.
قدم رنجه کنید
اگر میزبانی لایق بدانید
البته دلنگ دلونگی می کنم.بله سه تار است.وای مجسم کردم اومدم خونه شما.بعد با خانواده محترم شما و بانو داریم می ریم ناهار خوران.به به.شما هم ما را به مهمانی واژه می برید و ما هم حظ تن می بریم و هم حظ روح.واقعا رویاست.ممنون از دعوتتون.مثل اینکه اومدم.خیلی این مهربونی چسبید.
برای بیمارانت می خواهی عزیزم ؟
من ناصر خسرو را ندیدم ولی از آن جا هم خوش نمیاد !
الهی که خدا خودش همه چیزو درست کنه !
سلام مریم جان.هی اومدم نبودی .کجایی تو؟بله برای یکی از اونا می خواستم/۱۳ آبان توی هفت تیر است.و ظاهرا شبیه یک داروخانه استامیدوارم دعات بگیره.ممنون.یادت باشه دلم برات تنگه تنگ شده بود.سالم باشی عزیزم.
...
طاقت بیار رفیق..
شکایتی ندارم.صبر می کنم.ولی برو یه ساعت اونجا بعد بیا بگو چه حالی هستی؟
ویس مهربون همیشه تو عمق نوشته هات که میرم پی به دردهای درون اون می برم که اگر سطحی بخونی و رد بشی هیچ دردی را حس نمی کنی
همیشه از نوشته هات خوشم میاد که توش خودخواهی نیست و همیشه دیگران را بر خودت ترجیح میدی
نمی دونم دیگه چی بگم دوست مهربونم.........
من هر کاری هم بکنم به پای شما که با اینهمه مهربونی به فرزندان این خاک درس عشق ورزیدن می دهید،نمی رسم.مهر ورزیدن را از شما یاد می گیرم.تازه اگر توانش ر ا داشته باشم.
سلام. یکی از مقصران این چرت و پرت آخری که من نوشتم . تویی. هی گفتی چرا به روز نمیشی؟ حالا بیا نتیجه اش رو ببین.
چی شده ؟نکنه ف ی ل ت ر شدیالان میام
سلام مهندس ....
یه مشکل شما به جای لینک کردن من .... ایمیلمو لینک کردی ...
اگه میشه درستش کن
گیجما
سلام
خیلی راه دور نرو....
امروز لازم نیست که به دنبال درد و ناملایمتی بگردی....
به دنبال جایی که در آن شیون سردهند و نومیدانه بگریند...
جایی که اوج پروازها، سقف قفس باشد...
امروز فقط باید خوب به دو وبر نگریست...
بهانه برای گریستن، کم نیست...
بهانه برای گریستن کم نیست.
بودم بخدا!
درک میکنم
یه سالی از شهرستان هی میومدم و ممیرفتم دست از پا درازتر
برای داروهای سه قولوهای برادر!!!
انشالله درست میشه
که صبر همیشه نتیجه اش ظفر هست..
سه قلو.باور نمی کنم.آخه من عاشق بچه ها هستم ازشون عکس بزار.دعا می کنم هیچ بچه ای در هیچ کجای دنیا بیمار نشه .آمین.ممنون از همدردی.
توی این خراب شده ه جا که زوم کنی حالت بهم می خوره!!
ذهنم پر از مثاله براش...
دقیقا.کاش هیچکس اینجاها نره.کاش همه سالم باشند وبعد در عین سلامت یک دفعه بمیرند و رنج نکشند.کاش....ممنونم که به من سر زدی.دیگه به نیومدن ویا دیر اومدنت عادت کردم.فقط دلم می خواد سالم باشی آمین.